رزمندگان و کتاب
مطالعه، جايگاه ويژه در برنامهريزي روزانه
شنبه, 04/15/2017 - 01:29
شهيد حسين قجهاي
مطالعه از جمله كارهايي بود كه شهيد قجهاي براي آن جايگاهي ويژه در برنامهريزي خود قرار داده بود. اگر روزي موفّق نميشد مطالعه كند، به سادگي از آن نميگذشت و به خود گوشزد ميكرد كه روز بعد كمبود آن را جبران كند.
«... مطالعه: در روز شنبه مطالعه نكردم...
روز دوشنبه: نه كار مثبتي انجام دادم، نه مطالعه كردم. وقتي هم كه خواستم مطالعه كنم، خوابم برد...[1]
در هر فرصت، مطالعه ميكرد
شنبه, 10/29/2016 - 21:22
شهيد مفقودالجسد احمد افراسيابي
احمد در هر حالي از مطالعه و خواندن كتاب غافل نميشد و هر فرصتي را براي خواندن كتاب غنيمت ميشمرد. او دوست داشت طلبه شود و لباس روحاني بر تن كند. كتابخانة كوچك او حاصل عشق او به كتابخواني و مطالعه بود و آنقدر به كتابخانة خويش علاقه داشت، كه در وصيتنامة خود آن را فراموش نكرد و در وصيت خويش آورد:
كتاب، بهترين هديه
شنبه, 08/27/2016 - 00:11
شهيد سعيد اتحاد
او علاوه بر خواندن كتابهاي درسي، در كنار تحصيل به مطالعة كتاب نيز ميپرداخت، تا دانش و آگاهي خود را افزون ساخته و سؤالهاي بيشمار خود را پاسخ گويد. او وقت زيادي در كتابخانه صرف ميكرد. وقتي به كتاب ميرسيد، گويا بهترين هديه را يافته و با شور و اشتياق به مطالعة آن ميپرداخت.[1]
كار در چاپخانه براي آماده كردن كتاب
جمعه, 05/27/2016 - 19:35
شهيد غلامحسين افشردي (حسن باقري)
به ياد دارم كه كتابي دربارة قيامت حضرت مهدي (عجلاللهتعاليفرجهالشريف) در دست چاپ بود. قراردادي بين مسجد و چاپخانه بسته شده بود كه اين كتاب را در روز جشن نيمة شعبان آماده كنند. امّا متوجه شديم كه گويا به دلايلي، كتاب با دو سه روز تأخير چاپ خواهد شد. ما ميخواستيم اين كتاب را در ايّام جشن به مردم عرضه كنيم و اگر ديرتر آماده ميشد، ما به هدف خود نميرسيديم.
ميداني داخل اين كتابها چه نوشته است؟
جمعه, 04/01/2016 - 21:05
شهيد محمود محب حسيني
همانطور كه ميرفتيم مسجد، رديف كتابهاي چيده شده را رصد ميكرديم.
يكباره محمود ايستاد و كتابي را برداشت. چند صفحه از آن را گذرا خواند و كتابهاي دوم و سوم را هم. همانطور كه هر سه را ورق ميزد، رفت نزديك كتابفروشي و گفت: «شما با فروش اين كتابها جوانها را منحرف ميكنيد، هيچ ميداني داخل اين كتابها چه نوشته است؟»
كتاب امانت ميگرفت و مطالعه ميكرد
یکشنبه, 02/07/2016 - 18:54
شهيد حسين لاسجردي
نميتوانست همة كتابهاي مورد علاقهاش را بخرد. به همين دليل عضو كتابخانه شده بود. كتابهايي را كه امانت ميگرفت، قبل از خواندن ورق ميزد. اگر صفحهاي از كتاب پاره بود، آن را مرمّت ميكرد و بعد شروع ميكرد به خواندن. به شوخي ميگفتيم: «برو همانجا داخل كتابخانه بنشين، كتابها را تعمير كن!»
ميگفت: «وقتي آدم چيزي را امانت بگيرد، بايد تميز و مرتّب نگه دارد.»[1]
خوب و با دقّت مطالعه ميكرد
یکشنبه, 12/27/2015 - 00:01
شهيد غلامحسين كردينسب
مرتّب كتاب دستش بود و ميخواند. ما كه سنّي نداشتيم و پدر و مادرمان هم بيسواد بودند. بعد از انقلاب بود كه متوجّه شديم چه كتابهايي ميخوانده و چه فعاليتهايي داشته. كتابهايش را نگه داشتيم. همه نتبرداري شده است، مثل كتاب درسي. خوب و با دقّت مطالعه ميكرد.[1]
هر وقت بيكار شدي، بخوان!
شنبه, 11/21/2015 - 03:27
شهيد ابوالفضل قدير
جلو قفسة كتابهايش بود. تعدادي را وَرانداز ميكرد و بعضي را هم برميداشت و نگاهي به آن ميانداخت. معلوم بود سرسري ميخواند. ابوالفضل كه با سيني چاي داخل شده بود، گفت: «هر كدام را كه ميخواهي، بردار!»
خودش يكي از كتابهاي شهيد مطهري را برداشت و به او داد. گفت: «اين هم هدية تو! توصيه ميكنم هر وقت بيكار شدي بخوانش.»[1]
داير كردن 200 كتابخانه!
یکشنبه, 09/27/2015 - 22:41
شهيد حجتالاسلام والمسلمين عبدالله ميثمي
شهيد بزرگوار حدود 200 كتابخانه در بويراحمد داير كرد. كتابفروشي مطهري ياسوج را كه تاكنون هم تنها كتابفروشي شهر است، او دايره كرد تا تشنگان معارف اسلامي بهرهمند شوند و با تلاش او بود كه كتاب با تخفيف 30% در اختيار علاقهمندان گذاشته ميشد.[1]
مسئول كتابخانه
یکشنبه, 07/19/2015 - 17:57
شهيد احمد تبريزي
هنوز وارد كتابخانة بسيج نشده بودم كه سربازي توجّهم را جلب كرد. كتابها را زير و رو ميكرد. عضو كتابخانه نبود. با عجله رفتم جلو قفسه و گفتم: «سركار! موردي پيش آمده؟» دستهاي كتاب جلوم نگه داشت و گفت: «اينها سياسي است و آن قسمت هم مذهبي است.» به قفسههاي مرتّب شده نگاه كردم و گفتم: «شما دستهبندي كرديد؟»