هر وقت بيكار شدي، بخوان!
شهيد ابوالفضل قدير
جلو قفسة كتابهايش بود. تعدادي را وَرانداز ميكرد و بعضي را هم برميداشت و نگاهي به آن ميانداخت. معلوم بود سرسري ميخواند. ابوالفضل كه با سيني چاي داخل شده بود، گفت: «هر كدام را كه ميخواهي، بردار!»
خودش يكي از كتابهاي شهيد مطهري را برداشت و به او داد. گفت: «اين هم هدية تو! توصيه ميكنم هر وقت بيكار شدي بخوانش.»[1]