تعداد كتابخوانها مهم نيست، هدايت چند نفر هدف ماست!
شهيد اسماعيل جلال
پيرزن هر چه توانست به ما گفت و بعد هم رفت. دوچرخه را گرفتم و به بيرون روستا آمدم. دمغ و بيحال گوشهاي نشستم و گفتم: «من ديگر نميآيم، اين كار چه فايدهاي دارد؟» انگار كه صداي من را نشنيده بود. به طرف من آمد و يك دسته كتاب داد و گفت: «اگر با اين كار چند نفر هم راه را بشناسند، كافي است.»
گفتم: «داخل اين چند روستايي كه ما ميرويم و كتاب پخش ميكنيم، از اسدآباد و بخشآباد گرفته تا لاسجرد، روي هم چند خانواده زندگي ميكنند؟ مگر چند تا كتابخوان دارند؟»
گفت: «تعداد كتابخوانها مهم نيست، چند نفر هدايت بشوند، هدف ماست. از اين حرفها گذشته، بين پخش كتاب، اعلاميه و نوارهاي امام را هم به مردم ميرسانيم.»[1]