كيفيت كتاب مهمتر از كميّت
در آماردهيها و آمارگيرىهاى مربوط به كتاب، به كيفيت اهميت بيشترى بدهيد تا زود قانع نشويد. الان گفته مىشود كه كمِّ كتاب، از گذشته بيشتر است. آمار اين را نشان مىدهد، همه هم اين را قبول دارند. من مىترسم كه بسيارى از اين كميّت انبوه، چيزهايى نباشد كه كشور ما به آن نيازمند است و كتابهايى باشد كه كسى نمىخواند. براى من، زياد كتاب مىآيد و ناشران و مؤلّفان، بعضى كتابها را براى من مىفرستند. يكى از اقبالهايى كه ما داريم، اين است كه الحمدلله كتاب برايمان زياد مىفرستند. من هم اين كتابهايى كه مىفرستند، حتمآ مرورى مىكنم؛ ولو اين كه يك تورّق سطحى بكنم و سر دربياورم كه اين كتاب، چيست. بعضى از كتابها را كه مىآورند، مىبينم اين كتاب، اصلا مشترى ندارد. خودم را جاى هركس مىگذارم، مىبينم كه اين كتاب، جاذبه ندارد. اصلا كتاب، بيخود و بيهوده است. اگر دينى است، بيهوده است؛ سياسى است، بيهوده است؛ اجتماعى است، بيهوده است؛ تاريخى است، بيهوده و تكرارى است. ده بار گفتهاند، اين هم باز يك بار ديگر آمده و گفته است!
ما نمىگوييم كه شما جلوِ كتاب بيهوده را بگيريد؛ نه. معلوم نيست كه ما چنين حقّى داشته باشيم كه اگر يك كتاب، بيهوده است ـ البته مضر نيست ـ جلوش را بگيريم. امكانات كشور هم،
الان آن قدر محدود نيست كه نتوانيم به بيهودهها برسيم. بنابراين، جلوش را نمىگيريم؛ اما شما سعى كنيد كه كتاب بيهوده را، كتاب مفيد و بهرهده بكنيد، تا كتابهاى كيفى به دست مردم برسد. اين گونه كتابها، اهميتى ندارد و صد جلد آن، مثل هيچ است؛ يعنى نمىشود اينها را حقيقتآ در آمار كتاب آورد؛ مگر آن وقت كه بخواهيم بگوييم چقدر كاغذ مصرف كردهايم، كه در آنجا اين آمارها خواهد آمد.[1]