مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب كتاب و كتابخواني از مردم، مؤلفين و ناشران، مسئولين و متوليان فرهنگ كشور

مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامي در باب كتاب و كتابخواني از مردم، مؤلفين و ناشران، مسئولين و متوليان فرهنگ كشور

كتاب و كتابخواني مقولة بسيار با اهميتي در فرهنگ و تمدن كشورهاست. اسلام نگاه ويژه‌اي به كتاب و كتابخواني دارد و به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامي «اسلام پرچمدار كتابخواني است.»
انس ملتها را با كتاب، بوسيلة آمارهاي مربوط به مطالعه و كتابخواني اندازه‌گيري و براساس آن نمره مي‌دهند. اگر چه آمارهاي ميزان مطالعه و كتابخواني در ملّت ايران متفاوت است، اما ميانگين اين آمارها هم، نگران كننده است و هم متناسب و شايسته با جايگاه ملي و اسلامي اين ملت نيست. علّت مهم و اساسي اين غفلت از موضوع اثرگذار كتاب و كتابخواني در ملت ايران و همچنين در ملتهاي اسلامي، سياستها و اقدامات استعماري كشورهاي مستكبر و قلدر جهان است كه طي ساليان قرنهاي 19 و 20، در سلطة مستقيم بر اين كشورها و تسلط غير مستقيم از طريق عوامل وابسته و ديكتاتور همچون رضاخان و محمدرضا، ملتها و بخصوص جوانان را مشغول و سرگرم امور مادّي و شهواني كرده و از توجه به منبع آگاهي و معرفت چون كتاب بازداشته است. در هر حال آنچه امروز مشاهده مي‌شود، علي‌رغم توسعه كتاب و كتابخواني در ساية نظام جمهوري اسلامي، تأسف برانگيز است.
رهبر معظم انقلاب اسلامي از سال 1369 تا سال 1376 يعني به مدت 8 سال در بازديد از نمايشگاههاي بين‌المللي كتاب، ديدار دست‌اندركاران فرهنگ عمومي و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ديدار با مؤسسات فرهنگي و اصحاب فرهنگ، به مسأله ضرورت انس بيشتر مردم با كتاب و حتي راههاي ترويج كتاب و كتابخواني و نحوة ارائه كتابهاي متناسب با اقشار مختلف و اوقات فراغت، پرداخته و توصيه‌ها و رهنمودهاي مهمي ارائه مي‌نمايند. متأسفانه اين اهتمام ويژة رهبري به امر كتاب و كتابخواني توسط مسئولين وقت فرهنگ و بويژه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در دوران دولتهاي سازندگي و اصلاحات مورد توجه قرار نگرفت بطوري كه معظم‌ٌله با اين تعبير كه «من از بستن دربارة اين مسأله مهم گفته‌ام و به من گفته نشده كه چقدر اثر دارد، حقيقتاً وقتي مي‌خواهم بار ديگر اين مسأله را بيان كنم، دچار ترديد مي‌شوم كه اين، ديگر جزوِ گفتار لغو نباشد!» نسبت به تأثير اهتمام خود اظهار ترديد مي‌نمايند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي اخيراً در ديدار مسئولان كتابخانه‌ها و كتابداران- 29/4/1390- تقريباً يك جمعبندي از نكات مهم رهنمودهاي خويش در مورد كتاب و كتابخواني داشتند. از آن ديدار تاكنون، نوعي تحرّك در مجامع فرهنگي ديده مي‌شود و اظهار نظرها، بيانيه‌ها و برنامه‌هايي ارائه و مورد بحث قرار گرفته است. بر آن شديم تا به سهم خود با مروري به آنچه رهبر معظم انقلاب اسلامي از سال 69 به بعد در مورد كتاب و كتابخواني مورد تأكيد قرار داده‌اند، دست‌اندركاران، مردم و ناشران را در درك صحيح از مطالبات و منويّات مقام معظم رهبري و نيز راههاي مدنظر معظمٌ‌له براي تحقق اين خواسته‌ها، ياري كنيم. اميد داريم سياستگذاريها، برنامه‌ريزيها، حمايت‌ها، نظارت‌ها، توليدات و نشر در مقوله كتاب و كتابخواني بر محور نظرات رهبر معظم انقلاب اسلامي- كه به اعتراف فرهنگ‌شناسان، بطور عميق و دقيق بر مقوله‌هاي مختلف فرهنگ و هنر تسلط و خُبرگي دارند- تنظيم شوند و در سال جهاد اقتصادي، جهاد كتابخواني را نيز شاهد باشيم. اين مجموعه در عين حال مرز و ملاكي است، براي تميز دادن آنان كه حقاً به مطالبات رهبري و تحقق آنها مي‌انديشند از كساني كه يا شعار مي‌دهند يا براي رد گم كردن به اين پوشش در مي‌آيند.
مخاطبان رهبر معظّم انقلاب اسلامي:
تدبّر و جستجو در بيانات و رهنمودهاي رهبري، نشان مي‌دهد كه سه گروه، مورد خطاب هستند و براي هر گروه وظايف و مطالباتي مطرح شده است. اولين گروه، مردم هستند كه در واقع مصرف كننده و استفاده كنندة از كتاب هستند و فرهنگ كتابخواني مستقيماً متوجه آنان مي‌شود. دو گروه ديگر، توليدات و اقداماتشان بايستي مورد توجه مردم قرار گيرد. بالا رفتن فرهنگ كتابخواني يعني اقبال مردم به كتاب كه در واقع به نتيجه رسيدن برنامه‌ها و توليدات در حوزة كتاب را نشان مي‌دهد.
دومين گروه مؤلفان و ناشران هستند كه توليد كنندگان كتاب براي اقشار مختلف مردم و نيازهاي گوناگون آنان هستند. ممكن است بين اين گره و اقشار مختلف مردم، واسطه‌هايي چون تعاونيهاي نشر و يا فروشگاهها و توزيع كنندگان كتاب قرار داشته باشند، اما آنان كمتر مورد خطاب و بحث قرار دارند و معمولاً ناشران هستند كه با مردم به انحاء مختلف ارتباط برقرار مي‌نمايند.
سومين گروه مورد خطاب؛ مسئولين و متوليان فرهنگ كشور هستند كه بصورت مستقيم يا غير مستقيم دست‌اندركار امور كتاب مي‌باشند. اين گروه بيشتر امور سياستگذاري، برنامه‌ريزي، حمايت، نظارت، تسهيلات، تبليغ و ترويج حوزة كتاب را به عهده دارند. نوع نگاه و اقدامات اين گروه هم در مسألة توليد يعني حاصلِ كار گروه دوم تأثيرگذار است و هم در گروه اول يعني مردم و گرايش آنان به كتاب و كتابخواني نقش مؤثر و مهمي را ايفا مي‌كند. بهمين جهت در بيانات رهبري عمدتاً اين گروه را مخاطب مي‌يابيم و همين گروه است كه در دولتهاي سازندگي و اصلاحات نقش منفي و تخريبي در عرصة كتاب و كتابخواني داشته‌اند و وزير مهمترين وزارتخانة متولي فرهنگ كشور، يعني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي آن دوره، اينك در جرگة ضدانقلابيون فتنه‌گر پناهنده به دشمنان ملت، ديده مي‌شود.
الف: وظايف مردم در حوزة كتاب و كتابخواني
مطالبات و خواسته‌هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي از مردم در قبال مسأله كتاب و كتابخواني را مي‌توان در چهار عنوان، دسته‌بندي كرد.
1- انس بيشتر با كتاب و جدّي گرفتن مسأله كتابخواني
در اين زمينه، بيشترين رهنمود را از رهبري شاهد هستيم. اظهار تأسف معظمٌ‌له از ميزان انس مردم با كتاب با توجه به دو عامل مهمي كه اقتضا دارند مردم دهها برابر بيش از آنچه امروز شاهد هستيم با كتاب انس برقرار كنند، مسئوليت مردم را سنگين مي‌كند. اين دو عامل عبارتند از:
- اسلام: «اسلام پرچمدار كتابخواني است»، «اگر هر منصفي، به بيانات نبي‌مكرم اسلام و ائمه عليهم‌السلام و پيشوايان اسلام نگاه كند و ببيند كه اينها در چه زماني، به كتاب و كتابخواني دعوت مي‌كردند و فرا مي‌خواندند... بنابراين ما امروز مي‌خواهيم آن حكومت و آن نظام و آن فرهنگ و آن تمدن را در كشورمان پياده و محقق كنيم. پس، ما بايد به كتاب اهميت دهيم».
- ايرانيت؛ «اگر از جنبة اسلامي و اسلاميگري، به كلّي منصرف شويد و بگوييد ما ايراني هستيم و كاري به اسلام نداريم، باز هم بايد به اين قضيه اهميت بدهيد، چون ايران- حداقل در قرنهاي بعد از پيروزي اسلام- مهد تمدن و مهد فرهنگ و توليد كتاب و محل اوج انديشة اسلامي است... پس از جهت ايراني بودن هم كه شما نگاه كنيد، جا دارد كه ما به كتاب بپردازيم.
در اين محور، ما اين توصيه‌ها را در بيانات رهبري مشاهده مي‌كنيم:
1/1- اهميت كتاب از لحاظ محتوا و تأثيرگذاري در آگاهي انسان
«كتاب مجموعه‌اي است از محصولات يك فكر، يك انديشه. يك ذوق، يك هنر؛ مجموعه‌اي است از يافته‌هاي يك يا چند انسان. ما خيلي بايد مغتنم بشمريم كه از محصول فكر آحاد گوناگون بشر استفاده كنيم؛ اين كاري است كه كتاب به ما تقديم مي‌كند، هديه مي‌كند.»
«اگر انسان بخواهد در زمينة معنوي و فرهنگي، تر و تازه بماند، جز رابطة با كتاب چاره‌اي ندارد. مثل رابطة با يك جويبار دائمي است كه در جريان است و تازه‌هايي را در اختيار انسان مي‌گذارد.»
«اگر بخواهيم بدانيم كه در دنياي معارف چه مي‌گذرد، راهش اين است كه كتاب بخوانيم. هر كس كتاب بخواند به بخشي از معارف موجود عالم دست خواهد يافت.»
«مردم ما، از معارفي كه در كتابهاست، بي‌نياز نيستند. بايد كتابها را بخوانند. انس با كتاب بسيار چيز با ارزشي است و من، بخصوص از جوانان، بخصوص از طلّاب و دانشجويان و معلمين خواهش مي‌كنم كه با كتاب انس پيدا كنند.»
«كتاب، دروازه به سوي گستردة دانش و معرفت است و كتاب خوب، يكي از بهترين ابزارهاي كمال بشري است... كسي كه با اين دنياي زيبا و زندگي بخش، دنياي كتاب، ارتباط ندارد، بي‌شك از مهمترين دستاورد انساني و نيز از بيشترين معارف الهي و بشري محروم است.»
2/1- ضرورت جدّي گرفتن مطالعه و انس با كتاب
«هر چه ما پيش برويم، احتياج ما به كتاب بيشتر خواهد شد. اين كه كسي تصور كند با پديد آمدن وسائل ارتباط جمعي جديد و نوظهور، كتاب منزوي خواهد شد، خطاست. كتاب روز به روز در جامعة بشري اهميت بيشتري پيدا مي‌كند. ابزارهاي نوظهور مهمترين هنرشان اين است كه مضمون كتابها و محتواي كتابهاي و خود كتابها را راحت و آسان منتقل كنند. جاي كتاب را هيچ چيزي نمي‌گيرد.»
«مردم ما، با كتاب، بيش از آنچه كه امروز انس دارند، بايد انس بگيرند. كتابخواني چيزي است كه براي يك ملت، فريضه است. واجب و لازم است. مردمي كه اهل كتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذكاوت و هوشياري، تفاوت مي‌كنند با مردمي كه با كتاب و مطبوعات انس نداشته باشند.»
«من توقعّم اين است كه مردم كتابخواني را جدّي بگيرند. البته جمعي از مردم جدّي مي‌گيرند؛ امّا همه اين‌طور نيستند.»
«متأسفانه كتابخواني، جز در بين يك عده از اهل علم و اهل تحصيل و كساني كه به طور قهري با كتاب سر و كار دارند، يك كار رايج و روزمرّه به حساب نمي‌آيد؛ در حالي كه كتابخواني بايد مثل خوردن و خوابيدن و ساير كارهاي روزانه، در زندگي مردم وارد بشود.»
3/1- احياء سنت كتابخواني و استفاده از فرصتهاي فراغت و بي‌كاري
«اهتمام به كتاب در واقع قوامش به اهتمام به كتابخواني است. در جامعه بايد سنّت كتابخواني رواج پيدا كند.»
«به گمان من يكي از بدترين و پرخسارت ترين تنبلي‌ها، تنبلي در خواندن كتاب است. هر چه هم انسان به اين تنبلي ميدان بدهد، بيشتر مي‌شود.»
«براي يك ملت، خسارتي بزرگ است كه افراد آن با كتاب سر و كاري نداشته باشند و براي يك فرد، توفيق عظيمي است كه با كتاب، مأنوس و همواره در حال بهره‌گيري از آن، يعني آموختن چيزهاي تازه باشد.»
«در دنيا، كتاب جيبي، اساساً براي اين بوجود آمد كه مردم، كتابخوان شوند؛ يعني كتاب را در جيبشان بگذارند و مثلاً هنگامي كه به قطار زيرزميني يا اتوبوس سوار مي‌شوند، آن را باز كنند و بخوانند. اين، كاري است كه اگر باب شود، بسياري از وقتهاي مرده زنده خواهد شد.»
«من مي‌گويم بايستي جوانان، پيران، مردان، زنان، شهريها، روستاييها و هر كسي كه با كتاب مي‌تواند ارتباط برقرار كند، بايد كتاب را در جيبش داشته باشد و تا يك جا بي‌كار نشست- مثل اتوبوس، تاكسي، مطب پزشك، اداره، درِ دكان وقتي كه مشتري نيست، در خانه به هنگام اوقات فراغت- كتاب را در بياورد و بخواند.( )»
«كتابخواني را بايد جزو عادات خودمان قرار دهيم. به فرزندانمان هم از كودكي عادت بدهيم كتاب بخوانند. مثلاً وقتي مي‌خواهند بخوابند، كتاب بخوانند. يا وقتي ايام فراغتي هست، روز جمعه‌اي هست كه تفريح مي‌كنند، حتماً بخشي از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص بدهند. در تابستانها كه نوجوانان و جوانان محصل، تعطيل‌اند، حتماً كتاب بخوانند.»
2- سهم قابل قبول كتاب در سبد خريد خانواده
لازمة كتابخواني و مطالعة كتاب بطور منظم و عادت و در ايام فراغت، خريد كتاب است. اگر چه رسم امانت و يا مطالعه در كتابخانه‌ها، يكي از راههاي انس با كتاب و مطالعه است. امّا ضرورت اين روش، داشتن فرصت رجوع به كتابخانه‌ها و مطالعه در اين مكانهاست. در هر صورت، خانواده‌ها، ضرورتهايي را در سبد خريد خود پيش‌بيني مي‌كنند كه ابتدا درآمد خود را صرف خريد آنها مي‌نمايند و سپس به ساير مواردي كه ضروري نيست يا در اولويتهاي بعدي است مي‌پردازند. در حال حاضر در اغلب خانواده‌ها، خريد كتاب، جزو اولويتهاي پائين و كالاهاي غير ضروري است، و مواردي چون كالاهاي تزئيناتي در اولويت بالاتري نسبت به كتاب قرار دارند كه اين موضوع بايستي بر عكس شود. اين انتظار رهبري از مردم و راه ارتقاء فرهنگ كتابخواني است.
1/2- اولويت خريد كتاب
«بايد جوري بشود كه در سبد كالاي مصرفي خانواده‌ها، كتاب يك سهم قابل قبولي پيدا كند و كتاب را بخرند براي خواندن، نه براي تزئين اتاق كتابخانه و نشان دادن به اين و آن.»
«بايد خريد كتاب، يكي از مخارج اصلي خانواده محسوب شود. مردم بايد بيش از خريد بعضي از وسايل تزئيناتي و تجملاتي مثل اين لوسترها، ميزهاي گوناگون، مبلهاي مختلف و پرده و ... به كتاب اهميت بدهند. اول كتاب را مثل نان و خوراكي و وسايل معيشتي لازم بخرند؛ بعد كه اين تأمين شد، به زوايد بپردازند.»
«امروز كتاب جزو لوازم و اشياي لوكس، تشريفاتي و خوبي است كه اگر باشد، بهتر است؛ اگر نبود هم، آسمان به زمين نمي‌آيد؛ بايد از اين حالت خارج شود.»
2/2- قيمت كتاب به نسبت ساير كالاها گران نيست
«اگر كتاب از لوازم زندگي شود، ديگر گران نيست... شما يك جفت جوراب، يا يك دستمال، يا چند تا آدامس كه براي بچه‌ها مي‌خريد، ببينيد چقدر پول مي‌دهيد؟ كتاب را با اينها مقايسه كنيد.»
«البته كساني هستند كه پول ندارند و نمي‌توانند همة چيزهاي لازم زندگي را بخرند. خوب، بايد براي آنها فكري كرد. آن، جزوِ مسائل ماست. گراني، جزو مسائل كتاب محسوب نمي‌شود.»
3- انتخاب و گزينش كتاب براي خريد و مطالعه
كتابهاي مختلفي در سطح جامعه تأليف يا ترجمه، چاپ و منتشر مي‌شوند. براي هر خانواده و هر فرد بايستي اين سؤال اساسي مطرح شود كه آيا هر كتابي كه در سطح جامعه توليد و توزيع مي‌شود براي خواندن مناسب است؟ آيا همچون برخي مواد و توليدات، در ميان كتابها نيز، خوب و بد، سالم و مضر هست كه لازم به انتخاب و گزينش باشد؟
رهبر معظم انقلاب اسلامي، هر سه گروه مخاطب را در اين مسأله دخيل مي‌دانند امّا از آنجا كه مردم مصرف كنندة اين توليدات هستند، لازم است آنان بيشتر دقت كنند و به صرف وجود يك كتاب در جامعه، آن را مناسب و سالم ندانند، بلكه از سالم و مفيد بودن آن اطمينان حاصل كنند بعد آن را بخرند و مطالعه كنند.
در اين زمينه هم تعابير و رهنمودهاي مبسوط و ارزنده‌اي از سوي مقام معظم رهبري، وجود دارد كه توجه به آنها، زمينة نفوذ و انحراف و فساد از طريق كتاب را از بين مي‌برد.
1/3- پرهيز از كتابهاي غير مفيد و بد
«خوشبختانه كتاب زياد است و كتابهاي زيادي چاپ مي‌شود. نمي‌خواهم عرض كنم همة آنچه كه چاپ مي‌شود، كتابهاي خوب و مفيدي است يا نه! اي بسا كتابي كه چاپ مي‌شود و به بازار هم مي‌آيد، امّا كتاب مفيدي نيست. كتاب بي‌فايده و عاطل و باطلي است، كه اگر كسي نگاهش كند، از آن استفاده‌اي نخواهد كرد. واي بسا كتابي كه چاپ مي‌شود و به بازار هم مي‌آيد و مضر است! نه اين كه فايده ندارد؛ بلكه ضرر هم دارد.»
«كتاب، يك غذاست؛ يك غذاي روح است؛ يك نوشيدني روح است و چنانچه مقوي باشد، روح را تقويت مي‌كند. ما كه سفارش مي‌كنيم از اين نوشيدني بخوريد، نوع نوشيدني را معين نكرده‌ايم. بايد مواظب باشيم كه مبادا نوشيدني مسموم، خطرناك، فاسد، گنديده و مضر، با رنگ‌آميزيهاي خيلي خوب، دست مردم داده شود؛ بدون اين‌كه مردم بدانند.»
«يك نكتة ديگر، انتخاب و گزينش كتاب است. كتاب، محصول فكر و مغز و تجربه و هنر و ذوق يك كسي يا كساني است كه اين كتاب را تهيه و توليد كرده‌اند. لزوماً هر كتابي مفيد نيست و هر كتابي غير مضرّ نيست. بعضي كتابها مضرّ است... بايد كتاب خوب را، كتاب سالم را در اختيار گذاشت. بيشتر هم بايد توجه كرد به اين كه آن كتاب بتواند هم پرورش فكري بدهد، هم راه درست را در اختيار بگذارد.»
كتابهاي بد و فاسد يعني غذا و نوشيدني مسموم را مي‌توان در صحبتها و رهنمودهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي در شش مورد ذيل يافت:
الف: كتابهايي كه ترويج فساد و فحشا مي‌كنند. 21/2/1372
ب: كتابهايي كه احساسات جنسي جوانان را تحريك مي‌كنند. 5/2/77 و 30/7/75
ج: كتابهايي كه نشر اكاذيب و دروغهاي گمراه كنندة سياسي مي‌كنند. 5/3/77
د: كتابهايي كه تفرقه انگيزي مي‌كنند. 1/7/70
هـ: كتابهايي كه بر خلاف اسلام مطلب مي‌نويسند. 5/3/77
و: كتابهايي كه حقايق تاريخي و كشور و جنگ را تحريف مي‌كنند. 30/7/75
2/3- روي آوردن به كتابهاي مفيد و سالم
«كتابهاي شهيد مطهري، قابل مردن و قابل تمام شدن نيست... هنوز جامعه و نسل جوان و جامعة فرهنگي و علمي ما، به دانستن همان مطالبي كه آن بزرگوار از زبان و قلمش فيضان كرد و در اختيار امت اسلام گذاشت. محتاجند... مبادا وسوسة خنّاسان و زمزمة دشمنان- كه با فكر شهيد مطهري مخالف بودند و به همين جهت هم او را از دست ما گرفتند- موجب شود كه كتابهاي آن بزرگوار از رواج بيفتد.»
«اين كتاب (فرهنگ جبهه اثر سيدمهدي فهيمي) از بس من را جذب كرد، آن را تا آخر خواندم؛ بعد ديدم اين كافي نيست؛ به خانه بردم و گفتم همه بنشينيد اين كتاب را بخوانيد! در جمع خانواده، جاهايي از اين كتاب را خود من باز كردم و خواندم؛ گفتم اين كتاب اصلاً بايد در فضاي خانه‌ها باشد و همه بايد آن را هميشه داشته باشند.»
«اين نوشته‌هايي كه راجع به رزمندگان و جنگ منتشر مي‌شود... هر چه به دستم مي‌رسد، مي‌خوانم. با اين كه ما اين همه از نزديك و از دور، به وسيلة گزارش و از طريق خبرهاي شخصي و فردي، در جريان مسائل اينها بودم و چقدر از اينها را من خودم ديده بودم، در عين حال الآن كه مي‌خوانم، مي‌بينم نخير، ما هرگز نمي‌توانستيم آن ابعاد و آن هفت توي حوادث را از دور ببينيم؛ حالا كه انسان مي‌خواند، مي‌فهمد كه چه دنياي عجيبي بود.»
4- روشها، ضرورتها و شيوه‌هاي خواندن و مطالعة كتاب
1/4- نظم در مطالعه
«يكي از كارهاي مهم اين است كه ما ذهن را عادت بدهيم به نظم در مطالعه. گاهي مراجعة به يك كتاب اگر در جاي خود قرار بگيرد؛ يعني قبل از اين كتاب، كتابهاي ديگري كه متناسب با اين موضوع است، خوانده شده باشد، بعد اين كتاب مطالعه شود، تأثير بمراتب بيشتر و عميق‌تري خواهد داشت از اين كه اين كتاب بدون ملاحظة آنچه كه مرتبط با آن است، ديده شده باشد.
2/4- كتابهاي مشكل را هم مطالعه كنيد
«بعضي از ذهنها اهل كتابند؛ منتها كتاب آسان، كتابي كه احتياج به فكر كردن نداشته باشد. عيبي ندارد، اين هم كتاب خواندن است، نفي نمي‌كنيم؛ اما بهتر از اين شيوة كتابخواني، اين است كه انسان در مجموعة كتابخواني خود بتواند بياموزد كتاب آسان را- فرض كنيد رمان را، خاطره را، كتابهاي تاريخي آسان را- با كتابهايي كه احتياج دارد به فكر كردن، مطالعه كردن؛ اين نوع كتابها را بايد وارد مقولة كتابخواني كرد. ذهن را عادت بدهيم به اين كه اهل تأمل باشد، اهل تدقيق باشد، ذهن كار كند.»
3/4- داشتن سير مطالعاتي
«بارها اتفاق مي‌افتد كه جوانها را، نوجوانها را به كتابخواني تشويق مي‌كنيم، مراجعه مي‌كنند، مي‌گويند آقا چه بخوانيم؟ اين سؤال يك جواب ندارد؛ احتمالاً جوابهاي متعددي دارد... در بخشهاي مختلف، براي قشرهاي مختلف، به شكلهاي مختلف، با تنوع متناسب، سير مطالعاتي درست كنند؛ اول اين كتاب، بعد اين كتاب، بعد اين كتاب. وقتي كه جوان، نوجوان، يا كسي كه تاكنون با كتاب انس زيادي نداشته است، وارد شد، حركت كرد، راه افتاد، غالباً مسير خودش را پيدا خواهد كرد.»
4/4- كتابخواني زنان
«از جمله كارهاي بسيار مهم، كتابخوان كردن زنان است. يك شيوه‌هاي ابتكاري پيدا كنيد، براي اين كه خانمهاي داخل خانه را كتابخوان كنيد. متأسفانه زنان ما با كتابخواني خيلي انس ندارند.»
5/4- احياء سنت كتابخواني افراد در منزل براي يكديگر
«رسم كتابخواني را در بين مردم باب كنيم؛ كاري كه شنيدم اروپاييها در خانه مي‌كنند. مادر براي بچه‌ها وقت خواب كتاب مي‌خواند. اين رسم را كه ما اصلاً نداريم. البته در بعضي از خانواده‌ها بود. ما در منزل پدري‌مان ديده بوديم كه كسي مي‌نشست و براي كس ديگري كتاب مي‌خواند. سالها چنين كاري مي‌شد؛ هم براي كوچكها، هم براي بزرگها، اين كار در بين مردم رايج نيست.»
ب: وظايف مؤلفان و ناشران در حوزة كتاب و كتابخواني
مؤلفان، مترجمان و ناشران، در واقع توليد كنندگان كتاب براي مطالعة قشرهاي مختلف مردم هستند. وظايف سنگيني بر عهدة توليد كنندگان قرار دارد. اينان همانند هر توليد كنندة ديگري، علاوه بر نگاه به اقتصاد و درآمدزايي و پيشرفت مادّي كار، مي‌بايستي حقوق مخاطبان را نيز مدنظر قرار دهند. بلكه ناشران و مؤلفان بدليل ارتباط توليداتشان با فكر و روح و انديشة مردم، مي‌بايستي بيش از ساير توليد كنندگان مراقب باشند. بفرمودة مقام معظم رهبري: «اين يك خوراك معنوي است؛ اگر فاسد بود، اگر مسموم بود، اگر مضرّ بود، ما به عنوان ناشر، به عنوان كتابدار، به عنوان كتابخانه‌دار، به عنوان متصدي پخش- به هر عنواني كه با كتاب ارتباط دارد- حق نداريم اين را در اختيار افرادي قرار بدهيم كه آگاه نيستند، ملتفت نيستند؛ كه اين در فقه اسلام، يك فصل مخصوص به خود دارد. پس بايد مراقبت كرد. بايد كتاب خوب را، كتاب سالم را در اختيار گذاشت.»
وظايف مؤلفان و ناشران را مي‌توان در عناوين ذيل دسته‌بندي و ارائه نمود.
1- تشخيص نيازها و خلأهاي موجود جامعه و توليد در آن زمينه‌ها
«توليد كنندگان كتاب هم بايستي به اين معنا توجه كنند. در توليد كتاب- چه توليد به معناي ايجاد كتاب، چه توليد به معناي ترجمة كتاب، چه توليد به معناي نشر و در اختيار اين و آن قرار دادن- به نيازها و خلأهاي جامعه نگاه كنند؛ خلأهاي فكري را، نيازهاي فكري را بشناسند، انتخاب كنند، سراغ آنها بروند.
«براي اين كه اثري ماندني بشود، بايد خوب باشد. آثارِ خوب مي‌مانند، در دلها جاي مي‌گيرند و كهنه نمي‌شوند. خوب هم كه مي‌گوييم، يعني پاسخي به يك سؤال و يك نياز باشد. خوب فقط معنايش اين نيست كه از لحاظ هنري خوب تنظيم شده باشد و خيلي عميق باشد؛ نه ممكن است اين طورها نباشد؛ ليكن پاسخي به يك نياز باشد؛ مهم اين است.»
«ببينيد در درجة اول اولويتها، حقيقتاً سؤالهاي عمده‌اي كه امروز وجود دارد، چيست؟ اگر ديديد آن سؤالهاي اساسي وجود ندارد، تمهيه‌ي بينديشيد؛ در ذهنها سؤال ايجاد كنيد... بعد آن سؤالها را در بهترين و قوي‌ترين تحقيق‌ها پاسخ‌يابي كنيد. بعد اين پاسخها را در زيباترين نوشته‌ها و قوي‌ترين نثرها و گوياترين تعبيرها، با كمالِ ايجاز غير مخل تدوين كنيد. بعد هم آن را با بهترين پوشش و پيرايه، چاپ كنيد و در اختيار مردم بگذاريد.»
2- ترجمة متن‌هاي خوب و با ارزش و غير انحرافي
«ترجمه هم خيلي مهم و خوب است. نمي‌دانم در بين شماها چه كساني مثلاً به زبان انگليسي يا فرانسوي تسلط دارند. اگر آقايان اين تسلط را داشته باشند، مي‌شود ترجمه‌هاي خوبي ارائه كرد... اين چهار جلد كتاب (خانوادة تيبو)، با همان گرايشهاي اومانيستي قرن نوزدهمي و اوايل قرن بيستمي است؛ با يك قضاوتهاي خيلي قاطع و مطلق و تعصب‌آميز ضد مذهبي و البته ضدجنگ... چه كسي اين كتاب را ترجمه كرده است؟ .... البته خيلي هم قشنگ و خوب ترجمه كرده؛ امّا محتوا آن‌طوري است. چنين چيزهايي را دارند ترجمه مي‌كنند؛ مي‌شود گشت چيزهاي خوبتري پيدا كرد.»
«بعضي از اين كتابها، ممكن است با اندك تغييري اصلاح شود و مترجم و نويسندة كتاب، واقعاً هم غرض ندارد؛ ولي غفلت مي‌كند... مترجم، قسم نخورده كه هر مطلبي كه نويسنده نوشت، عين آن را بياورد. مي‌تواند بگويد كه ما در اين جا، به دليلي كه مناسب نبود، ده صفحه يا پنج سطر را حذف كرديم؛ هيچ مانعي ندارد.»

3- توليد كتاب براي همة اقشار بويژه جوانان
«سؤالي در اين‌جا مطرح مي‌شود؛ آيا كتاب براي همة قشرهاي سنّي و تحصيلي و علمي داريم، يا نه؟»
«كتابهاي خوبي در رشته‌هاي علوم عقلي، مسائل و علوم اسلامي نوشته مي‌شود؛ تحقيقات خوبي انجام مي‌گيرد- تحقيقات فلسفي و امثال آن- امّا آن چيزي كه اين نسلهاي متجدّد و نو به نو- كه همه هم احتياج دارند به اين كه راه را پيدا كنند و حقايق را بفهمند- بالأخره بايد از آن استفاده كنند، نيست و حقاً و انصافاً كم است. كتاب براي استفادة قشرهاي جواني كه مايلند در زمينة مسائل اسلامي تعمّق كنند كم داريم. لذا بايد در اين زمينه خيلي كار شود.»
«من مي‌خواهم بگويم، در خيلي زمينه‌ها هست كه يا هيچ كار نكرده‌ايم، هيچ؛... بعضي از زمينه‌ها هست كه در مورد آنها، كتاب بسيار كمي نوشته شده است- معدودي، چند كتابي نوشته شده است- اينها زمينه‌هاي اسلامي هم هست. همة اينهايي كه مطرح مي‌كنم، زمينه‌اي فكري است. در بعضي زمينه‌ها كتاب نوشته شده است؛ منتها در بين آنها كتابي كه دست خوانندة نسلِ جوان متوسط را بگيرد، نيست!»
4- توليد كتابهاي جيبي و ارزان
«يك پيشنهاد هم عرضة كتابهاي جيبي و كوچك است. الآن خلاصه كردن كتابهاي بزرگ و ساده كردن كتابهاي دشوار، در دنيا معمول است.»
«سفارشي هم به ناشران مي‌كنم. اگر چه خوب است كه كتاب را در كاغذها و جلدهاي اعلا چاپ كنند؛ اما بعضي از كتابهايي كه مشتري زيادي دارد، چاپ عمومي و مردمي هم برايش داشته باشند؛ يعني با كاغذ كاهي و البته با چاپ خوانا منتشر كنند. چاپ بايد خوب باشد؛ اما روي كاغذ كاهي بزنند به ميزان زيادي توزيع كنند، تا ارزانتر تمام بشود و افراد متعدد و زيادتري بتوانند از آنها استفاده كنند.»
5- توجه به فن كتاب‌سازي و استفاده از افراد متخصص
«الان كتاب‌سازي و اين كه چگونه مي‌شود يك كتاب را از اوّل تا آخر در آورد، يك فن است؛ متخصص دارد، دكتر دارد، كتابهايي درباره‌اش نوشته‌اند... كساني هستند كه متخصص اين كارند؛ شما بايد آنها را در اين جا داشته باشيد، از آنها مشورت بخواهيد»
6- توليد كتابهاي مفيد، سالم و مورد نياز
1/6- كتاب فرهنگي داراي پيام، نه علمي محض، چاپ كنيد
«شما يك وقت پولي از طريق چاپ كتابهاي علمي به دست مي‌آوريد كه آن را لازم داريد؛ اين، بحث ديگري است. امّا انتشار اين گونه كتابها، نبايد جزوِ برنامه‌هاي شما باشد. شما كتاب فرهنگي، يعني كتابهايي كه براي اشاعة پيامتان مؤثر باشد، منتشر كنيد.»
2/6- احياي آثار علمي گذشته
«احياي آثار علمي گذشته، اين حالت اعتزاز به نفس را در ملت ما به وجود مي‌آورد. اين‌طور نباشد كه مردم خيال كنند «ما كه استعداد نداريم!» بايد معلوم شود كه اين ملت، ملت با استعدادي است.»
3/6- انتشار كتب داستاني
«داستان، مقولة خيلي مهمي است؛ ترديد نكنيد. اگر شما نصف انتشاراتتان را فقط داستان منتشر كنيد و تنها يك داستان خوب باشد، هيچ ايرادي ندارد. ما متأسفانه از اين جهت، خيلي دستمان عقب است.»
4/6- قصه‌گويي با ركنيّت ايمان براي بچه‌ها
«قصه‌گويي، هنر بسيار خوبي است. قصه‌هاي خوب، سازندة شخصيت كودك است... منتها قصّه‌هاي خوب. سعي كنيد در اين قصّه‌گويي و در اين كار هنري، اولين چيزي را كه در كودك ايجاد مي‌كنيد، ايمان باشد. هيچ‌چيز، معادل ايمان نيست.»
5/6- توليد كتاب در زمينة انقلاب و دفاع مقدس
نفسِ اين انقلاب، حقيقتِ بسيار با عظمتي است... اما چرا بحث هنر در جامعه ما بايد از اين حقيقت؛ اين عظمتِ ملموس بر كنار بماند؟ چند جلد كتاب و چند عنوان رمان در باب اين انقلاب نوشته‌ايم؟ سينماگران معروف ما چند فيلم براي انقلاب ساخته‌اند؟»
6/6- معرفي اهل بيت عليهم‌السلام
«ما براي اعلاي كلمة اهل بيت، بايد كارهايي انجام بدهيم؛ اولاً بايد خود اهل‌بيت را معرفي كنيم، ثانياً در جهت ترويج افكار آنها بكوشيم. آيا امروز در جهان اسلام، كتابهايي دربارة اهل بيت عليهم‌السّلام وجود دارد كه باب اين زمان باشد و با زبان متناسب نوشته شده باشد يا نه؟ البته بيشتر تصور من اين است كه ما به طور كامل نداريم.»
7/6- نقد افكار متفكران و فرهنگ غربي
«افكار فلاسفه و نويسندگان و متفكران مادّي غرب، امروز در سطح دانشگاههاي ما، به صورت كتاب و ترجمه وجود دارد. نمي‌شود سدّي درست كرد كه اينها وارد نشوند؛ اين امكان ندارد و مصلحت نيست. افكار بايد بيايند و حضور داشته باشند، در مقابل آن افكار، بايد پادزهر ايجاد كرد... ما بايد مطالبي را آماده كنيم كه رد انحرافات و تحريفات و اشتباهاتي باشد كه به شكل خوراك فكري، در كتابها و جزوه‌هاي مختلف، ميان جوانان ما تقسيم مي‌شود.»
8/6- پاسخ به شبهات
«بايد مطالبي از مسائل اسلامي آماده گردد و به شكل مناسبي تحرير و تقرير شود و در همه جاي كشور گفته بشود؛ آن‌چنان كه در همة دلها و ذهنها جاي بگيرد. بايد مطالبي از مسائل اسلامي انتخاب بشود كه پاسخ به شبهه‌هاي تقديري و فرضي باشد كه مي‌دانيم امروز با وسايل مختلف، در بين خواص مردم پراكنده مي‌شود.»
ج: وظايف دستگاههاي مسئول و متوليان امور فرهنگي كشور
در رأس دستگاههاي مسئول و متولي امور فرهنگي كشور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار دارد كه به طور مستقيم در قبال نشر كشور، مسئوليتهاي مهمي را بر عهده دارد. وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم و آموزش عالي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي، نهاد كتابخانه‌هاي عمومي كشور، حوزه‌هاي علميه و ائمه جماعت و جمعه، رسانه‌ها بويژه صدا و سيما، هر يك به نحوي در زمينة مسائل فرهنگي كشور و بطور خاص در مورد كتاب و كتابخواني مسئول هستند و وظايفي برعهده دارند. اينان در بيانات مقام معظم رهبري، هر يك به نوعي مورد خطاب قرار گرفته و در ترويج فرهنگ كتاب و كتابخواني توقّعاتي از آنان مطرح شده است. ما در اين مقوله، به جداسازي وظايف اين دستگاهها، نپرداخته‌ايم؛ بلكه در طرح وظايف كلي اين دستگاهها و متوليان، جملات رهبري، مخاطب خود را مي‌يابد و بسا بياناتي كه تمامي يا گروهي از دستگاههاي مسئول در آن مخاطب هستند و مي‌توانند اقدامات لازم را انجام دهند. اين وظايف را مي‌توان در هشت نوع اقدام دسته‌بندي و ارائه نمود:
تبليغ، ترويج، تصفيه، تشويق، تأسيس، تسهيل، نظارت و مميزي، مراقبت از دستهاي پنهان
1- تبليغ كتاب
«با هر روز گفتن من هم كه يك چيز عادي بشود، كه بگويند، فلاني معمولاً در صحبتهايش يك كلمه هم راجع به كتاب مي‌گويد، فايده‌اي ندارد. اين بايد در تشكيلات فرهنگي كشور، بررسي شود. به نظر من، محور اصلي وزارت ارشاد است بعد هم به وزارتخانه‌هاي آموزش و پرورش و علوم و آموزش عالي مربوط مي‌شود؛ يعني اين سه وزارت آموزشي و بقية دستگاههاي دولتي، مثل صدا و سيما و روزنامه‌ها، به زبانهاي گوناگون بايد اين كار را بكنند.
با صد هزار جلوه برون آمدي كه من با صد هزار ديده تماشا كنم تو را
اين‌گونه بايد باشد. بايد با صدهزار جلوه، كتاب را در چشمها متجلّي كنند تا هر كس، هر طور كه دوست دارد به چشمش بيايد.»
«يكي از كارهاي بزرگ و مهم در سطح جامعه اين است كه تبليغات كتابخواني همه‌گير شود. ما امروز مي‌بينم براي كالاهاي كم اهميت كه تأثيري هم در زندگي انسانها ندارند، صاحبانش تبليغات رنگينِ عجيب و غريبي را متصدي مي‌شوند، مباشر مي‌شوند؛ دستگاههاي ارتباط جمعي، مطبوعات، صدا و سيما آنها را پخش مي‌كنند؛ در حالي كه آن محصولات هيچ ضرورتي ندارند، هيچ لزومي ندارند، يك چيز اضافي در زندگي هستند؛ گاهي بودنشان مفيد است، گاهي بودنشان حتي مفيد هم نيست؛ شايد مضر هم هست. محصولي با عظمت كتاب، با ارزش كتاب در خور اين است كه تبليغ بشود.»
2- ترويج كتابخواني
«كتابخواني بايد در جامعه ترويج شود؛ و اين كار بر عهدة همة دستگاههايي است كه در اين زمينه مسئولند؛ از مدارس ابتدايي بگيريد- كه بهانه‌هايي بايد باشد كه كودكان ما را از اوان كودكي به خواندن كتاب عادت بدهد با خوان با تدبر، خواندن با تحقيق و تأهل- تا دستگاههاي ارتباط جمعي، تا صدا و سيما، تا وسايل تبليغاتي گوناگون.»
«تكليف بعدي اين است كه كتابخواني به عنوان يك سنت رايج درآيد؛ به طوري كه همة قشرها در كشور كتابخوان شوند و كتابخواني، مخصوص عده‌اي از افراد جامعة ما نباشد.»
«آقايان! در امر كتاب، يك سلسله كارهاي اساسي لازم است كه اگر انجام گيرد، اين‌طور مشكلات در باب نشر كتاب، به خودي خود، كم مي‌شود. يكي از آن كارها اين است كه مشتري كتاب، زياد شود.... شما يقين نداريد كه اين چند ميليون كتابي كه چاپ شما، مثلاً در سال 73 بوده، به دست چند ميليون نفر آدم رسيده است؛ علت اين است كه اين عادت هنوز در بين مردم ما جا نيفتاده است كه بروند كتابي را بخرند، بخوانند؛ بعد كنار بُگذارند و يا به دوستانشان يا پسرشان بدهند....
شما هم بياييد به مجموعة كارهاي كم و بيش مؤثري كه چند سالي است براي وادار كردن مردم به كتاب خواندن شروع شده است، بپيونديد. با تبليغات و اظهاراتتان و انجام كارهاي فرهنگي، مثل كتاب، مقاله... مردم را به كتاب خواندن، وادار كنيد. نتيجة چنين كاري اين است كه كتاب، جزوِ لوازم زندگي مي‌شود. اگر كتاب از لوازم زندگي شود، ديگر گران نيست.»
3- تصفية كتابهاي مضّر و ناسالم
«مجموعه‌اي كه متصدي امر كتاب است، نمي‌تواند با اتكاء به اين فكر كه ما آزاد مي‌گذاريم، خودشان انتخاب كنند، هر كتاب مضرّي را وارد بازار كتابخواني كند- همچنان كه داروهاي مسموم را، داروهاي خطرناك را، داروهاي مخدّر را متصديان امور، اين داروها را آسان و بي‌قيد در اختيار همه نمي‌گذارند، از دسترس دور نگه مي‌دارند، گاهي هشدار مي‌دهند- اين يك خوراك معنوي است؛ اگر فاسد بود، اگر مسموم بود، اگر مضرّ بود... حق نداريم اين را در اختيار افرادي قرار بدهيم كه آگاه نيستند، ملتفت نيستند.»
«من به آقايان مسؤلان فرهنگي هم دائماً اين نكته را گفته‌ام و باز هم مي‌گويم كه ما بايستي بدانيم كه يك دولت، همچنان كه نسبت به بسياري از امور مردم مسئول است- كلكم مسئول عن رعيته- مسئول وضع معيشتشان، وضع اقتصاديشان، وضع سياستشان، وضع فرهنگشان، وضع تحصيلاتشان، وضع بهداشتشان هست، مسئول وضع ذهنشان هم هست؛ يعني اگر ديديم كه فرضاً در جامعة ما كتابي هست كه هنرش فقط اين است كه احساسات جنسي را در جوانان تحريك بكند، اين مضرّ است. اين را نمي‌شود به عنوان اين كه يك فرآوردة فرهنگي است، ما آزاد بگذاريم كه هر كه خواست توليد و عرضه كند؛ نه، اين بحثِ خواست نيست، مثل مواد مخدّر است.»
4- تشويق پديد آورندگان كتاب، كتابخوانان و كتابداران
«نويسندگان و مترجمان و فراهم آورندگان كتاب، اينان كاري با ارزش و پاداشي بزرگ، در كنار مسئوليتي سنگين دارند. در جامعة كتابخوان، پديد آورندة كتاب و عرضه كنندة آن بايد گرامي داشته شود.»
«ببينيد بيشترين كتابخانه‌ها در كدام شهر است، در كدام محله است، مربوط به كدام قشر از قشرهاي مردم است و آنها مورد تشويق قرار گيرند؛ يعني هر آنچه كه مربوط به كتاب و كتابخانه و كتابخواني و توليد كتاب است، مورد توجه و تشويق و تقدير قرار گيرد. من فكر مي‌كنم اگر بتوانيم فرهنگ كتابخواني را در كشور رايج كنيم و در كنار آن، توليد كتاب خوب را گسترش دهيم، بخش عمده‌اي از وظايف فرهنگي دولت جمهوري اسلامي، بدين‌وسيله انجام خواهد گرفت.»
«مي‌خواهم به آقاياني كه در وزارت ارشاد مشغول خدمت‌اند، توصيه كنم كه اين‌كار را، هم در سطح كشور و هم از لحاظ زماني گسترش دهند. چه خوب است اگر نمايشگاههايي در مراكز استانها تشكيل گردد يا انگيزه‌هايي براي مطرح شدن موضوع كتاب ايجاد شود و همچنان كه اكنون به بهترين مؤلفان، نويسندگان و مترجمان جايزه مي‌دهند، مثلاً بهترين كتابدارها و بهترين كتابخانه‌دارها را نيز تشويق كنند.»
5- تأسيس و گسترش كتابخانه در سراسر كشور، مسابقات و ساعت كتابخواني
«ما بايد كتابخانه داشته باشيم. متأسفانه كتابخانه هم كم داريم.»
«مسابقة كتابخواني در مدرسه، در شهر، در سطح كشور، مسابقة كتابخواني راه بيندازند و بعد مراسم اين مسابقه را مثل مراسم مشاعره، از تلويزيون پخش كنند...
يك مسابقة سراسري در سطح كشور راه بيفتد- در سطح فلان شهر، در سطح مدرسه- بعد براي كساني كه در اين جاها برنده شدند، مراسمي در صدا و سيما بگذارند، بيايند آن‌جا و به نحوي اين را عرضه و ارائه كنند. سؤال بشود. جايزه بگيرند و بروند.»
«امروز در اين نمايشگاه سه نفر- كه حال قبلاً با هم هفكري كرده بودند يا نه، من نمي‌دانم- جدا جدا به من پيشنهاد واحدي را ارائه كردند و آن اين است كه در مدارس، ساعتي براي كتابخواني گذاشته شود. فكر خوبي به نظرم رسيد. اين را بايد حتماً وزارت آموزش و پرورش بررسي كند و ببيند كه چه كار مي‌تواند بكند كه مثلاً فرض كنيد مثل ساعت انشاء كه ما داريم، به جاي ساعت انشاء، يا به جاي ساعت فارسي، ساعت كتابخواني بگذارند تا دانش‌آموزان با فرهنگ كتابخواني آشنا شوند. چه به اين شكل كه خودشان بخوانند يا معلم براي آنها بخواند؛ چه به اين شكل كه يكي از دانش‌آموزان بخواند و ديگران گوش كنند.»
6- تسهيل در توليد، دسترسي، معرفي، خريد و مطالعة كتاب
«اگر فرض كنيم كه ما مي‌بينيم در زمينه‌هايي كتاب كم است، نبايد منتظر بنشينيم؛ بايد پديدآوري كتاب را تسهيل كنيم. نمي‌گويم، كتاب بنويسيم- يعني دستگاه وزارت ارشاد خودش را براي كتاب‌نويسي موظف بداند- اما مي‌توانند بروند و كساني را كه آمادگي دارند، پيدا كنند و مشوّق آنها شوند؛ براي توليد كتاب در زمينه‌هاي گوناگون، براي به وجود آوردن و پديد آوردن كتاب. بعد هم كمك كنند- همين تسهيلاتي كه وجود دارد براي اين كه نشر پيدا كند و چاپ شود- از آن، منافع مادي هم عايد بشود و كتاب به دست مردم بيايد.»
«بايد تسهيلي بشود تا مردم بتوانند كتاب را بخرند. بالأخره به كساني كه اهل كتابند- به اصطلاح شما كه مي‌گوييد «سوبسيد»- چيزي داده شود كه بتوانند بخرند.»
«كتابهايي كه جنبة منبع دارد يا اين كه مي‌شود استفاده‌هاي تحقيقي از آنها كرد، باب همة مردم نيست. اگر چه وقتي كه كتابخوان زياد شود، همين‌ها را هم تعداد بيشتري خواهند گرفت و خواهند خواند. امّا بالاخره مشتريِ اين‌گونه كتابها، قاعدتاً زياد نيست... در اين‌گونه موارد، راهش اين است كه تعداد قابل توجهي از آن را كتابخانه‌ها بخرند.»
«عرضة كتاب در جاهاي خاص؛ مثلاً در قطار راه‌آهن... كساني موظف شوند- حتي مي‌شود ناشرين را وادار كرد يا حتي مي‌شود در اول كار، خود دولتيها اين كار را بكنند- كه كتابهاي خوب، سرگرم كننده و متنوّع، دستِ فروشنده‌هاي دوره‌گرد بدهند تا وارد قطار شوند. در ساعات اوليه، در ساعات وسط و در ساعات آخر- كوپه به كوپه بروند، در را باز كنند، كتاب عرضه كنند و كتاب را بفروشند، احتمال اين كه كتاب در اين‌جا خريداري شود، زياد است. ان‌شاء‌الله مترو راه خواهد افتاد، همين كار در مترو انجام گيرد. حتي در اتوبوس اين كار انجام گيرد. در اداراتي كه مردم، زياد انتظار مي‌كشند- مثل دادگستري...- مثل كسي كه شكلات عرضه مي‌كند، كتاب عرضه كنند. بروند و به مردم كتاب بفروشند، يعني مردم را در معرض كتاب قرار دهند. اين بلاشك مقداري ترويج خواهد كرد.»
«من امروز مي‌خواستم اين نكته را با... وزير محترم در ميان بگذارم؛ الآن اينجا مي‌گويم تا هم ايشان و دوستاني كه رسماً مسئول چنين كارهايي هستند، توجه كنند و هم اهل فرهنگ كلاً توجه داشته باشند. وقتي كتاب با كميّت بالا در اختيار همه قرار مي‌گيرد، يك نوع حيرت براي بعضي بوجود مي‌آيد كه آيا اين كتاب را بخوانيم، نخوانيم؛ خوب است، بد است؛ مفيد است يا بي‌فايده است... وقت انسان محدود است. كساني كه اهل مراجعه به كتابند، احتياج دارند كه اهل نظر و اطلاع، كتابها را به آنها معرفي كنند... . من مي‌خواهم از اهل فكر و نظر و قلم و كتاب و كساني كه به كتاب اهميت مي‌دهند، خواهش كنم كه به نقد كتاب بپردازند.»
7- نظارت و مميزي بر توليد و بازار كتاب
«تاريخ گذشته و تاريخ انقلاب و تاريخ جنگ و اوضاع كنوني كشور را تحريف مي‌كنند. شخصيتهاي كاذب به وجود مي‌آورند و از آنها تعريف و تمجيد مي‌كنند كه اين هم خودش نوعي تحريف است. جوانان را به شهوتراني سوق مي‌دهند كه بايد جلوش گرفته شود. البته من نمي‌گويم كه هر چه بر طبق نظر شما نيست، جلوش را بگيريد؛ نه. هر چه كه مضرّ است، جلوش را بگيريد. از اين كه جلوِ كتاب مضرّ را مي‌گيريد، مطلقاً نگران نباشيد. اگر شما جلوِ كتاب مضرّ را نگيريد؛ خدا از شما مؤاخذه خواهد كرد. اگر آن ناشر جلوش را نگيرد، خدا از او مؤاخذه خواهد كرد. هر كسي كه به نشر كتاب مضرّي براي خواننده، كمك و دخالتي داشته باشد، خدا از او نخواهد گذشت...
به هر حال، از آدمهاي فرهنگي، اهل ذهنيت بالا، داراي فكر و داراي فهم، استفاده كنيد، تا آن چيزي را كه در اين كتابها مضرّ است، جلوش را بگيرند... ملاك را ضرر و زيانبخش بودن بگيريد؛ مثل داروي مضر، مثل ترياك و هروئين بودن بگيرد. وقتي اين مبنا، ملاك شد، آن وقت شما هم وجدانتان آسوده است و هم در مقابل بدخواهان كه براي اين كار، ياوه‌گويي مي‌كنند، مي‌توانيد محكم بايستيد. اين كار، يك كار قاچاق نيست؛ كار درستي است.»
«در زمينة كتاب، اگر فرض كرديم كه نويسنده براي خود حقّي قائل است- اگر فرض كنيم چنين حقّي واقعاً مبناي انساني دارد، چون من شك دارم كه آيا آن حق، مبناي انساني دارد يا ندارد- در مقابل آن، حقّ ديگري به وجود مي‌آيد و آن، حقّ خواننده است. امر، بر اين داير است كه ما حقّ نويسنده را حفظ كنيم يا حقّ خواننده را؟ فرض كنيد يك نفر، رماني را با بياني جذّاب مي‌نويسد كه اين رمان، حقايق تاريخي را تحريف مي‌كند و ممكن است هزاران خواننده را هم به طرف خود جلب كند. مي‌گويد به من اجازه بدهيد اين رمان را به داخل جامعه بفرستم تا مردم آن را بخوانند. شما مي‌بينيد كه اگر مردم خواندند، ذهنشان نسبت به يك حقيقت تاريخي، دچار گمراهي خواهد شد. آيا حقّ خواننده ايجاب مي‌كند كه شما جلوِ نشر اين رمان را بگيريد يا نه؟
من... اين‌طور فكر مي‌كنم كه مسأله، فقط در حقّ نويسنده و گوينده، منحصر نمي‌شود؛ بلكه حقّ بالاتري وجود دارد كه آن، حقّ خواننده است. چرا مي‌گوييم بالاتر؟ چون تعداد افراد بيشتر است. يك نفر نويسنده حقّ دارد؛ در حالي كه هزاران خواننده، هزاران حق دارند. حقّ اينها بايد رعايت شود.»
«افرادي را براي كار مميّزي انتخاب كنيد كه وقت داشته باشند و سرسري نگاه نكنند، من ديدم بعضي از كتابهايي را كه براي من فرستاده بودند، بخشي در آن، علامتگذاري شده بود كه ممنوع است. به نظر من، خيلي مهم نبود. بعد مطلب كتاب را من خودم ادامه دادم، به بخشي رسيدم كه علامتگذاري نشده بود و واقعاً مضرّ بود... اين افراد بايد وقت بگذارند، دقّت كنند و صلاحيت هم داشته باشند. براي اين كار، آدمهاي با صلاحيتي گماشته شوند و آنها هم، قصد قربت كنند و ملاحظة هيچ چيز را هم نكنند.»( )
«مسأله صيانت از ذهنها را عرض كردم، به اين مناسبت به آقايان- برادران عزيز وزارت ارشاد- عرض مي‌كنم كه مسأله نظارت بر كتاب هم يك مسألة بسيار جدّي است. متأسفانه وقتي گفته مي‌شود «نظارت بر كتاب» فوراً ذهن مستمع، سراغ سانسور نوع بد و منفي- كه همة ما آن را نفي مي‌كنيم- مي‌رود! گويا كه مثلاً بحث بر سر اين است كه ما دست و پاي اصحاب فكر و انديشه و آدمهاي كارآمد فكري را ببنديم كه آقا، شما اين را ننويس، اين را بنويس! اين را چرا نوشتي؟ در حالي كه نه؛ جمهوري اسلامي محدوديتي به اين معنا در باب كتاب، مطلقاً ندارد. شاهدش هم همين صحنة كنوني بازار كتاب در ايران است... بحث بر سر محدود كردن نويسندگان و دانشمندان و متفكران و آدمهاي برجسته نيست؛ بحث بر سر جلوگيري از رهزني فكر و انديشه‌هاست؛ يعني ما مسئوليت مهمي در مقابل افكار مردم داريم.
8- مراقبت از دستهاي پنهان سياسي در حوزة كتاب و نشر
«ما مي‌بينيم در مجموعة كتاب و بازار كتاب، گاهي اوقات هدايتهاي همراه با انحراف را دنبال مي‌كنند؛ بخصوص سراغ مسائلي مي‌روند كه براي ذهنيت جامعه، براي ذهنيت كشور، چه از لحاظ جنبه‌هاي اخلاقي، چه از لحاظ جنبه‌هاي ديني و اعتقادي، چه از لحاظ جنبه‌هاي سياسي، زيانبخش است. انسان به وضوح مشاهده مي‌كند كه در بازار كتاب، در مجموعة كتاب، دستهايي فعالند؛ يك چيزهايي را وارد كنند، ترجمه‌هايي را به وجود بياورند، با مقاصد سياسي؛ ظاهرش هم فرهنگي است، امّا باطنش سياسي است... مجموعة دست‌اندركاران امر كتاب- چه شما كه كتابداريد، چه مديريت كتابخانه‌ها، چه آن كساني كه در وزارت ارشاد مسئول اين كارند، چه خود ناشران محترم- بايد توجه كنند كه مواد تغذية معنوي سالم و مقوي بايستي در سطح جامعه منتشر شود.»