محورهای اصلی بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رییس و مسئولان قوه قضائیه

حادثه‌ى هفتم تير يك محنت واقعى بود؛ حقيقتاً يك ضربه و يك حادثه‌ى تلخ و تكان دهنده‌اى بود براى كشور و براى نظام. در قلب دستگاه مديريت كشور، شخصيتى مثل شهيد مظلوم مرحوم آيةالله بهشتى و ديگر بزرگان، فعالان از قوه‌ى قضائيه، از مجلس شوراى اسلامى، از دولت، از نخبگان سياسى، از نخبگان علمى، يك چنين حادثه‌اى به وجود بيايد، يك چنين فاجعه‌اى رخ بدهد، واقعاً محنت بود. منتها در اينجا يك نكته‌اى وجود دارد كه در طول تاريخ، اين نكته قابل مشاهده و لمس است و آن اين است كه هرگاه ملتى، جماعتى، فردى در مقابل يك محنتى كه بر آن جمع يا بر آن فرد يا بر آن ملت وارد ميشود، صبر و بصيرت به خرج داد، آن محنت براى او تبديل ميشود به نعمت. راز پيروزى حق، پيروزى كلمه‌ى حق، انتشار حق، انتشار توحيد در طول تاريخ در ميان بشر همين نكته است. انبياى عظام الهى، و در مواردى ملتهائى كه تحت حاكميت اين بزرگان بودند، اين همه محنت را تحمل كردند؛ بايد در طول تاريخ نامى از پيام پيغمبران نمانده باشد؛ بايد فكر آنها، ايده‌ى آنها، راه آنها در زير تندباد حوادث تلخ بكلى نابود شده باشد، در هم پيچيده شده باشد، از بين رفته باشد. شما مى‌بينيد بعكس است؛ يعنى هرچه تاريخ جلوتر آمده، پيام نبوتها در ميان مردم، در افكار مردم، زنده‌تر شده است. رازش همين نكته است: صبر و بصيرت در مقابل محنتها.
مردم ما در قضيه‌ى هفت تير اين هنر را به خرج دادند: به جاى اينكه نااميد شوند، به جاى اينكه اعتماد به نفس خودشان را از دست بدهند، به جاى اينكه از دشمن بترسند و در مقابل دشمن زانو بزنند، به جاى ضعف و انكسار و انهزام، ملت ما به خاطر بصيرتى كه داشتند و به طور دائم به وسيله‌ى امام بزرگوار در آنها تزريق ميشد و در ميان مردم دامن زده ميشد، صبر كردند، ايستادگى كردند و موج را عليه دشمن برگرداندند.
من خبرهاى هفت تير را بعدها شنيدم. در آن روزِ هفت تير و روزهاى بعد از هفت تير، من در حال عادى و معمولى نبودم - بيهوش و نيمه بيهوش بودم - ليكن وقتى شنيدم كه آنچه اتفاق افتاده است، چه بوده است و مردم چگونه با آن برخورد كردند، حقيقتاً مثل يك ناظرى كه از بيرون نگاه ميكند، شگفت‌زده شدم. مردم ما بايد اين را حفظ كنند. اين را بايد ما به عنوان يك درس - درسى كه آن را عمل كرديم، آن را به تاريخ پس داديم - حفظ كنيم.

 


امروز نظام جمهورى اسلامى در مقايسه‌ى با هفتم تير 1360 از لحاظ اقتدار، از لحاظ پيشرفت، از لحاظ توانائى‌هاى گوناگون، از لحاظ اعتبار بين‌المللى و ايجاد اميد در ملتها، از زمين تا آسمان تفاوت كرده است . اين به خاطر همين ايستادگى ملت عزيز ما بوده است. پس اين اصل را ما از حادثه‌ى هفتم تير به ياد داشته باشيم كه هرگاه محنت و سختى‌اى كه بر ما تحميل ميشود، با صبر ما، با استقامت ما، با بصيرت ما مواجه شود، آن محنت تبديل ميشود به نردبانى براى عروج، براى ارتقاء و براى پيشرفت؛ و شد، ان‌شاءالله بعد از اين هم خواهد شد.

 

يك چيزى كه ضد حالت اعتماد مردم است، اين است كه افرادى عليه قوه - چه اين قوه، چه قوه‌ى مجريه يا قوه‌ى مقننه - بنا كنند تشكيك كردن. عادت بدى پيدا شده است - البته اين جديد هم نيست، اينها هميشه بوده است؛ اما خب، حالاها چون وسائل ارتباط جمعى متكثر است، همه‌گير است، فراگير است، بيشتر خود را نشان ميدهد - اين عادت بد، تشكيك كردن در گزارشهاست. قوه‌ى قضائيه گزارش ميدهد، يك نفر مى‌آيد ميگويد كه از كجا معلوم اينها راست است. يك شبهه‌اى به وجود مى‌آورد. قوه‌ى مجريه گزارش ميدهد، يكى پيدا ميشود و ميگويد آقا از كجا معلوم اين آمارها درست باشد. تشكيك ايجاد ميكند. عين همين قضيه در مورد قوه‌ى مقننه هم هست. نميشود زحمات يك مجموعه‌ى انسانىِ فعال را با يك ان قلت بيجا و القاء شبهه‌ى بى‌مورد، همه را انسان زير پا له كند؛ اين غلط است. البته جلوى حرف كسانى كه اختيار حرف زدن خود را ندارند، نميشود گرفت؛ اما مسئولان متوجه باشند. رسانه‌هائى كه احساس مسئوليت ميكنند، متوجه باشند؛ بى‌دليل گزارشهاى رسمى مسئولان برجسته‌ى نظام را زير سؤال نبرند. هم در قوه‌ى قضائيه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مجريه اين حرف هست، هم در قوه‌ى مقننه اين حرف هست. زير سؤال بردن فعاليتها، زحمات را ضايع ميكند. انسان مى‌بيند اين ايام در مورد آمارهاى قوه‌ى مجريه خدشه ميكنند، در مورد اظهارات و آمارهاى قوه‌ى قضائيه خدشه ميكنند، در مورد اقدامهاى مثبت و فعاليتهاى خوب قوه‌ى مقننه و مجلس القاء شبهه ميكنند؛ اين، اعتماد مردم را از بين ميبرد. ما به عنوان كسى كه مستمع و شنونده و مخاطب اين گزارشهاست، بايد هوشيارانه نگاه كنيم، اما گزارشها را تلقى به قبول كنيم. بايد تلقى به قبول كنيم. البته در مواردى ممكن است يك آمار دروغ، آمار غلط، آمار اشتباهى هم داده شود؛ اين را نبايد تعميم داد و شبهه كرد؛ اين، اعتماد مردم را از دستگاه‌هاى نظام، از بدنه‌هاى نظام سلب ميكند، ضايع ميكند. مسئولين به اين نكته توجه داشته باشند. بنابراين، اين اعتماد هم خيلى مهم است.

 

يك نفرى متهم به يك معنائى ميشود؛ قوه‌ى قضائيه وظيفه دارد از راه‌هائى كه قانون معين كرده، برود تحقيق كند، تفحص كند و مشخص كند كه اين اتهام وارد است يا وارد نيست. صرف متهم شدن كه جرم نيست. به هر كسى ممكن است يك اتهامى وارد شود. تا وقتى كه از طريق قانونى جرم ثابت نشده است، نه در خود قوه، نه در بيرون قوه، نه در تريبونها و منبرهاى رسمى، نه در وسائل ارتباط جمعى، كسى حق ندارد آبروى يك مسلمانى را ببرد؛ اين بسيار مسئله‌ى مهمى است. بعضى اوقات انسان مى‌بيند روى قوه‌ى قضائيه فشار مى‌آورند كه آقا افشاء كنيد. نه آقا، هيچ لزومى ندارد افشاء كردن. در موارد خاصى، بله، شارع مقدس مشخصاً و معيناً خواسته است كه مردم مجازات را ببينند، يا مجازات شونده را بشناسند؛ اينها موارد خاصى است، مال همه جا نيست. بخصوص وقتى كه در فضاى جامعه روحيه‌ى تعميم وجود دارد كه يك چيزى را به غير مورد خودش تعميم ميدهند، اينجا انسان خيلى بايد احتياط كند. تا وقتى جرمى ثابت نشده است، قطعاً نبايستى كسى را در معرض قرار داد؛ در معرض اتهام هم نبايد قرار داد؛ چون وقتى گفتيد متهم است، افكار عمومى تفكيك نميكند بين متهمى كه هيچ گناهى نكرده است، با آن كسى كه شواهدى بر گناه او وجود دارد. حتّى بعد از اثبات جرم هم چه لزومى دارد؟ عرض كردم، مگر يك موارد خاص؛ «و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين».(2) چند موردِ اينجورى داريم. حتّى اگر چنانچه فرض كنيم يك نفرى جرمى هم كرده است، اين جرم در دادگاه صالح اثبات هم شده است، اين شخص به مجازات محكوم هم شده است - فرض كنيد رفته زندان - چه لزومى دارد ما اسم او را در روزنامه‌ها منتشر كنيم تا بچه‌ى اين آدم كه دارد مدرسه ميرود، ديگر رويش نشود مدرسه برود؟ چه اشكال دارد كه اين مدتِ زندانش را بگذراند، بيايد بيرون، خودش و خانواده‌اش زندگى عادى‌شان را ادامه دهند؟ خب، جرمى كرد، مجازات شد، تمام شد ديگر. بايد حتماً آبروريزى بشود؟ اين از نكات بسيار مهمى است.