دغدغه‌های رهبری در خصوص فرهنگ/ انحراف در فرهنگ در عمق نفوذ کرده/ باید تار و پود فرهنگ را اصلاح کنید

آقای دکتر صفار هرندی (وزیر فرهنگ و ارشاد سال‌های 1384-1388) در مصاحبه با موسسه فرهنگی هنری قدرولایت در تاریخ 1388/9/16 درباره نگاه عمیق و حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی به فرهنگ و دغدغه‌های ایشان نسبت به انحرافات فرهنگی و نحوه برخوردبا آنها، نکات مهمی مطرح کردند که به بخشی از آنها اشاره می‌شود:

موارد متعددي پيش ميآمد که من از وزارتخانه گزارش خاص خدمت ايشان ميدادم. حداقل هر سال يک ديدار خاص داشتيم که جز يکي، دو نفر از دفتر آقا، کس ديگري نبود و گاهي هم جلسات بزرگتري بود که بقيه رؤساي دستگاههاي فرهنگي هم بودند و فرصت مغتنمي بود براي ما که روحية تمايل و گرايش ايشان، و عمق معرفتشان را نسبت به مسائل فرهنگي دريابيم. يک بار فرمودند: «ميدانيد بيست و چند سال اين در فرهنگ بر پاشنه ديگري ميچرخد. يک سال آقاي لاريجاني آمد و يک دورهاي آقاي ميرسليم بود که دورة متفاوتي بود و کار شما خيلي سخت است و بايد جدي و با انگيزه و حوصله بتوانيد کار کنيد.»

در مورد حوزه فرهنگ تعبيري داشتند که جسته و گريخته مطرح ميشد. در همان جلسه فرمودند: «اينکه ما ميگوييم انحراف در مسير فرهنگ ايجاد شده، اين طور نيست که در يک سطحي باشد و پاکش کنيم و تمام شود؛ اين در تار و پود سيستم نفوذ کرده است. وقتي يک فرش آلوده ميشود، آب پاک رويش ميريزند، غساله ميگيرند و دوباره آب ميريزند؛ چون به تار و پود آن رفته و با يک بار شستن معمولي حل نميشود. شما بايد تار و پود فرهنگ را اصلاح کنيد و تا نفر آخر را هم بايد بازسازي کرد. »

اولين بار که براي بازديد از نمايشگاه قرآن آمدند، موقع رفتن، پيش از اين‌که سوار ماشين شوند، گويي مطلبي يادشان آمده باشد مرا صدا کردند و گفتند: «دشمنان ما دارند در يک شاهراه ميتازند و ما نميتوانيم در کوره راه با آنها مقابله کنيم و بايد همسنگ آنها عمليات کنيم، به اين مطلب توجه داشته باشيد.»

همان قضيه تار و پود خيلي ذهن ايشان را مشغول کرده بود و دفعه بعد مثال ديگري زدند و فرمودند: «من يک وقت در دورة طلبگي، نان سنگک گرفتم و به منزل آوردم و روي فرش گذاشتم تا بروم لباس در بياورم. زماني گذشت و وقتي آمدم، ديدم گويي يکي، دو مورچه روي نان هست. مورچهها را کنار زدم و نان را باز کردم که بخورم، ديدم اصل قضيه اين جاست که مورچهها داخل نان رفتند و کل نان توسط مورچهها اشغال شده است و مجبور شدم آن را کنار بگذارم. و اين انحراف در حوزه فرهنگ هم در عمق نفوذ ميکند و همه چيز را ميخورد و از درون ميپوساند و از بين ميبرد؛ لذا بايد کارها را از عمق قضيه اصلاح کرد. دشمن هم به ريشههاي فرهنگ ما زده (شبيخون فرهنگي).»

 در حالي‌که خيليها غافل بودند و حتي صفآرايي کردند، ايشان فرمودند: «من گفتم تهاجم فرهنگي، اين‌طور نشود که ما مهندسي فرهنگي را مطرح کرديم، عدهاي بروند بخواهند در لفظ بازي کنند که مهندسي يعني چه و آيا ميتوان فرهنگ را مهندسي کرد؟ مقصود اين نيست، بلکه يعني وضع موجود را به وضع مطلوب تبديل کنيم و بايد براي اين مسئله راهي پيدا کنيم. وقتي هم بحث تهاجم فرهنگي را مطرح کردم بعضيها گفتند اساساً مگر ميشود فرهنگ را اينگونه ديد؟ و مگر فرهنگ نظامي است که بگوييم تهاجم؟» وزير ارشاد وقت هم از جمله اين افراد بود که اين ايده را داشت و جالب اينکه همان آقايي که آن زمان اين حرف را انکار کرد و گفت: فرهنگ تهاجمپذير نيست، زماني که مسئوليت اداره کشور به عهدهاش بود، يک جايي گفت، ما زير پوشش يک تهاجم فرهنگي گسترده هستيم. کشورهاي غربي هم گفتند تهاجم فرهنگي است و فرانسويها ميگويند ما زير تهاجم فرهنگي آمريکاييها هستيم. کانادا هميشه گله دارد که فرهنگ ما تحت تهاجم فرهنگ آمريکايي واقع شده است. در يکي از اجلاسهاي منطقهاي در روسيه، وزير فرهنگ روسيه همين تعبير تهاجم فرهنگي را به کار برد و گفت: تهاجم فرهنگي غرب و به خصوص آمريکا، عليه فرهنگ کشورهايي مثل ما (چين، روسيه و کشورهاي خاورميانه) است و ما زير فشار آمريکا هستيم.

اما معلوم شد آن سخن، سخن حکيم است و با چشم بصيرت ميبيند. آقا ميفرمودند: «برنامهريزياي که ديگران براي از بين بردن فرهنگ ملي ماکردند، زمان ميبرد تا برگردد. اما نبايد دست روي دست بگذاريم و کار نکنيم. بايد بذري را بکاريم که ده سال بعد نتيجه بگيريم. خردمندي و برخورد فکورانه، هيچ منافاتي با سرعت عمل ندارد و ما نبايد منتظر نتيجة آني و زودرس باشيم و آنقدر بايد شتابان و سريع عمل کنيم که ده سال ديگر نتيجه بدهد و بايد حرکت کرد.»

هدايتها و اشرافي را که در حوزة فرهنگ دارند، هيچ کس در نظام همپاي ايشان ندارد. ذوق فرهنگي زيادي دارند و از لحاظ ادبيات نيز قوي هستند. در فهم مسائل مربوط به حوزه هنر، در سطح بالايي هستند و از پيش از انقلاب، با افراد اهل نظر آمد و رفت داشتند و اکنون بعضي از رفقايشان در وادي انقلاب و نظام نيستند، اما ايشان را از باب يک هنرمند و چهره شاخص فرهنگي، تحسين ميکنند.

اين ويژگيها، از ايشان کسي را ساخته که هادي جريان فرهنگي کشور هم باشند و مملکت را به سمت رونق فرهنگي ببرند. بعضيها فکر ميکنند فرهنگ يعني اسباب تبليغات، اما من ميگويم، فرهنگ يعني دست ملتي را گرفتن و قدمي جلو بردن.