پروژه تحریف تاریخ توسط غربگرایان کلید خورد؛ 1-2

در بخشی از کتاب «بدون دود، آتش و خون»، روایت‌هایی از حسن روحانی درباره‌ی چالش‌های موجود در دولت سابق نقل شده که با درون مایه‌هایی از مظلوم‌نمایی به تطهیر و تحریف اقدامات و تصمیمات ویران‌کننده توسط او و هم‌سنگرانش می‌پردازد.
در بخشی از کتاب «بدون دود، آتش و خون»، روایت‌هایی از حسن روحانی درباره‌ی چالش‌های موجود در دولت سابق نقل شده که با درون مایه‌هایی از مظلوم‌نمایی به تطهیر و تحریف اقدامات و تصمیمات ویران‌کننده توسط او و هم‌سنگرانش می‌پردازد.
گروه سیاسی-رجانیوز: کتاب «بدون دود، آتش و خون» که اخیرا منتشر شده است، با روایتگری از مسئولان دولت تدبیر و امید، سعی دارد اقدامات و عملکرد خسارت‌بار این دولت در زمینه‌های اقتصادی و دیپلماسی را توجیه کند.
 
به گزارش رجانیوز؛ در بخشی از کتاب «بدون دود، آتش و خون»، روایت‌هایی از حسن روحانی درباره‌ی چالش‌های موجود در دولت سابق نقل شده که با درون مایه‌هایی از مظلوم‌نمایی به تطهیر اقدامات و تصمیمات ویران‌کننده توسط او و هم‌سنگرانش می‌پردازد. 
 
این اظهارات دست زمانی مطرح شده که دولت سیزدهم و رئیس‌جمهور، در خنثی‌سازی مین‌های کاشته شده در دولت قبل، در حوزه‌های مختلفی نظیر اقتصاد و سیاست خارجی، تا حد ممکن موفق ظاهر شده است. شاید همین موفقیت مورد اشاره دولت سیزدهم، موجب شده تا غربگرایان و افراد وابسته به آنها، تطهیر اقدامات دولت قبل و بهانه‌تراشی برای عدم موفقیت خود در عرصه‌های مختلف را در دستور کار قرار داده و درنهایت با استناد به این روایت‌های تحریف‌آمیز، عَلم تخریب‌ها از دولت فعلی را نیز پابرجا نگه دارند. حسن روحانی که رکورددار تورم، تحریم، سقوط ارزش پول ملی و بسیاری دیگر از مشکلات و بحران‌ها است و با سیاست‌های غلط کشور را به لب مرز جنگ کشاند، با دستپاچگی سعی می‌کند اینطور القا کرده که همه موفقیت‌های موردنظر، به دلیل مانع‌تراشی‌های گوناگون در دولت او، رخ نداده است!
 
 
او در بخشی از اظهارات‌ش مدعی می‌شود: «عده‌ای تصمیم گرفتند، دولت را زمین بزنند. بعدها افراد اصلی دستگیر شدند و بازجویی‌های آنها موجود است که می‌گویند از چه کسانی دستور گرفته‌ بودند. گره در کار ما زیاد انداختند. گره‌های کوری در کار بود که باید آن را با دست باز می‌کردیم. موضوع جنگ اقتصادی و مقابله با تحریم‌ها روی همه کارهای دولت سایه انداخته‌بود».
 
وی پیرامون بحث سیاست خارجی و دیپلماسی دولت تدبیر و امید پس از خروج آمریکا از برجام، چند مسئله را مطرح می‌کند. او معتقد است که پس از خروج ترامپ از برجام و شروع مجدد جنگ اقتصادی، سه مقطع در این بین به منظور میانجی‌گری برای سازش با آمریکا وجود داشت.
 
اولی میانجی‌گری اروپا به رهبری مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، دومی میانجی‌گری شیزو آبه، نخست وزیر سابق ژاپن، و سومی، که از اهمیت بالاتری برخوردار است، سفر او به نیویورک برای شرکت در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمان ملل است.
 
او در بخشی از اظهارات‌ش مدعی می‌شود: «وقتی اعلام کردیم که من به نیویورک می‌روم، اعضای ۱+۵ هم آمدند. اینجا واسطه‌گری رخ می‌داد که موضوع میان ایران و امریکا حل شود. همه چیز آماده مذاکرات مستقیم بود. طرف آمریکایی هم خیلی ابراز می‌کرد که ترامپ بی‌صبرانه علاقه‌مند به دیدار است. اما احساس کردم که یکجای کار به شدت لنگ می‌زند. ترامپ تاکید داشت که اول باید خبر دیدار را اعلام کنیم و بعد دیدار انجام شود. برای من روشن بود که ترامپ بازیگر است. نگران بودم که خبر دیدار را منتشر کند و بعد بازی را بهم بزند. ما می‌گفتیم که اول دیدار انجام شود و بعد خبرش منتشر شود و خلاصه کار به جایی رسید که گفتند دیدار انجام شود و وسط جلسه، خبرش هم اعلام شود. اما پیش از جلسه بازهم تیم ما به گفت‌وگو و مشورت مشغول شدند و در نهایت به این جمع‌بندی رسیدیم که با ترامپ امکان گفت‌وگوی برابر و صادقانه وجود ندارد. اگر جای ترامپ، اوباما رئیس جمهور بود، قطعا به آن جلسه می‌رفتم».
 
دیدار روحانی با رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر انگلیس در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل
 
از این اظهارات بنظر می‌رسد که روحانی و بدنه‌ی دولت غربگرایان، به سبب صادق نبودن ترامپ و خوی بازیگرمآبانه‌اش، به او اعتماد نداشته و هرگونه صحبت و مذاکره با او را غیرممکن می‌دانستند. اما آیا این ادعاها واقعیت داشته و دولتمردان سابق با همین استدلال‌هایی که اکنون به آن استناد می‌کنند، از مذاکره و اعتماد به آمریکای ترامپ، رویگردان بوده و آن را به فراموشی سپردند؟
 
برای کشف واقعیت و صحت ادعاهای روحانی نیاز است اتفاقات سال‌های ۹۶ تا ۱۴۰۰ را بازخوانی کرد. در آبان ماه این سال پس از روی کار آمدن دولت ترامپ و مشخص شدن تیم امنیت ملی و سیاست خارجی او، درحالی‌که هنوز سخن از «نه مذاکره و نه جنگِ» رهبر انقلاب به میان نیامده بود، روحانی طی سخنانی در مجلس، مذاکره با آمریکا را دیوانگی خوانده و می‌گوید: «تعهدی که قبلا با آنها بستیم، محکم نبوده و دارای تزلزل است. با این شرایط آن‌ها می‌خواهند مذاکره‌ای جدید را آغاز کرده و درباره موضوعات دیگر صحبت کنیم. این از حرف‌های خنده‌دار تاریخ است. دیگر کشوری به شما می‌تواند اعتماد کند؟ به برخی از کشورهای شرق آسیا پیغام می‌دهند که بیا با ما مذاکره کن، مگر دیوانه‌ایم که با شما مذاکره کنیم!».
 
 اما در تمام این مدت ظریف روابط خود را با بخشی از سیاستمداران آمریکایی از جمله «برایان هوک» و «جان کری» ادامه داده و اعلام کرده بود که این روابط تنها تا پیش از خروج آمریکا از برجام ادامه داشته است. این مسئله تا جایی ادامه پیدا کرد که دولت ترامپ نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و علیه ظریف به شدت موضع‌گیری می‌کند.
 
پس از خروج آمریکا از برجام، در بهار سال ۹۷، پمپئو، وزیر امورخارجه این کشور، شروط ۱۲ بندی آمریکا برای آغاز مجدد مذاکرات را اعلام کرده و تصریح کرد درصورت عدم تحقق این موارد هیچ راهی برای گفت‌و‌گوی دوباره، باز نخواهد بود. توقف کامل غنی سازی اورانیوم، پایان دادن به برنامه‌ی موشک‌های بالستیک و همچنین پایان دادن به حمایت سپاه قدس از گروه‌های به زعم آنها تروریستی و شرکای نظامی‌اش، فقط تعدادی از این پیش شرط‌های اعلامی توسط دولت آمریکا بود! 
 
ظریف و موسویان در واکنش به این شروط اعلامی، طی مقالاتی خواسته‌های واشنگتن را به منزله «تغییر رژیم ایران» و «مرگ دیپلماسی» دانستند.
 
چند ماه بعد از همین قضایا همه‌ی کارشناسان و سیاستمداران کشور به این جمع‌بندی رسیدند که مذاکره با آمریکا منطقی نبوده و بازگشت دوباره به آن سیکل و رویه‌ی گذشته، جز خسران و زیان برای کشور چیزی به همراه نخواهد آورد. این تصمیم در شرایطی بود که رهبری هم در مرداد ماه به این مسئله پرداخته و راهبرد کشور در آینده را حول «نه جنگ و نه مذاکره» ترسیم کردند.
 
البته در این مدت دولت روحانی، یک سال برجام و معاهدات مندرج در آن را با اروپایی‌ها پیش برده و این انتظار نسبتا طولانی مدت به پای اروپایی‌ها، هیچ عایدی مثبت و روبه‌جلویی نیز برای کشور به ارمغان نیاورد. ایران هم با توجه به نقض‌عهد اروپایی‌ها و لزوم توجه جدی به منافع ملی، به این جمع‌بندی رسید که تعهدات هسته‌ای خود را طبق بند ۳۶ برجام کاهش دهد. تصمیمی که عقب‌نشینی ترامپ و دولت آمریکا پیرامون شروع مجدد مذاکرات را به همراه داشته و کار تاجایی ادامه پیدا کرد که آمریکا حاضر شد بدون هرگونه پیش‌شرطی به میز مذاکرات بازگردد.
 
توئیت ظریف پیرامون گام پنجم و نهایی کاهش تعهدات برجامی ایران برطبق پاراگراف ۳۶ برجام
 
در همین بحبوحه بود که زمزمه‌هایی مبنی بر دیدار ظریف با سناتور رندپال، نماینده‌ی مجلس سنا و یک جمهوری‌خواه نزدیک به ترامپ به گوش می رسید. سناتور رندپال در این مقطع در جریان یک بازی گلف به ترامپ پیشنهاد کرد که با محمدجواد ظریف دیدار و برای کاهش تنش بین ایران و آمریکا گفت‌وگو کند. این پیشنهاد او با موافقت ترامپ همراه و باعث شد تا او دست به کار شود.
 
ترامپ و سناتور رندپال
 
دراین‌باره «المونیتور» به نقل از یک منبع که نخواسته نامش فاش شود در گزارشی نوشت که محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران با رندپال، سناتور جمهوری‌خواه، روز پنجشنبه ۲۷ تیرماه در نیویورک ملاقات و درباره روابط ایران و آمریکا و مذاکرات احتمالی صحبت کرده است. 
 
محمدجواد ظریف نیز طی یک مصاحبه‌ در جمع خبرنگاران به این امر صحه گذاشته و این دیدار با سناتور رندپال را تکذیب نکرد. او اینگونه مطرح می‌کند که با نمایندگان کنگره به عنوان نماینده مردم آمریکا دیدار داشته است و نه نماینده‌ی دولت آمریکا: «من در سفرهایی که به نیویورک دارم با نمایندگان کنگره که نمایندگان مردم آمریکا و نه فرستاده دولت این کشور گفت وگو کردم و باز هم انجام می‌دهم اما اینکه با چه کسانی گفت وگو می‌کنم را به خودشان واگذار می کنم تا اعلام کنند».
 
طرف آمریکایی اما صراحتا اعلام می‌کند که رندپال در هماهنگی با رئیس جمهور آمریکا به این دیدار آمده و برخلاف ادعای ظریف، او نه نماینده مردم آمریکا، بلکه نماینده رسمی کاخ سفید و شخص ترامپ بوده است!
 
پرواضح است که رندپال با حمایت ترامپ به مدت چند هفته مشغول کار بر روی این مسئله بوده که درخصوص آن با کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا به صورت مستمر نیز مشورت می‌کرده‌ است.
 
همچنین ترامپ پیرامون این موضوع از واژه‌ی Negotiation Process  استفاده کرده و آن را قسمتی از پروسه یا روند مذاکراتی با ایران می‌خواند. با این وجود اما محمدجواد ظریف، وزیرخارجه کشورمان، حاضر نمی‌شود اسم نمایندگان ترامپ را هم به زبان آورده و در این خصوص به مردم توضیح بدهد!
 
جالب‌تر آن که پس از دیدار ظریف با این سناتور آمریکایی، خبر تحریم او نیز توسط دولت آمریکا اعلام شد! آنچه که منجر به تحریم ظریف شده و در آن موثر واقع افتاد، به گفته شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، پیشنهاد ترامپ برای دیدار با ظریف بوده که استقبال طرف ایرانی را درپی نداشت. 
 
جدای از اینکه ظریف آیا جایگاه رندپال را می‌دانسته یا نه، این صحنه‌آرایی زمینه را برای فشار به او برای دیدار با ترامپ فراهم کرد. او که گویا پیش‌بینی این نقشه را نکرده بود، در مخمصه‌ای گرفتار شد که نتیجه‌ی آن چیزی جز تحریم نبود. ترامپ و اطرافیان او موفق شدند از نقطه ضعف ظریف پیرامون دیدار با دیگر مقامات خارج از دولت آمریکا، استفاده کرده، او را پای میز مذاکره با نماینده‌ی خود بکشانند و درآخر از این حربه نهایت استفاده را برده و مقدمات تحریم وی را مهیا کند.
 
بازخوانی این واقعه که در نهایت به شکست ظریف (یا به طور واضح‌تر دولت روحانی) منجر شد ما را به این جمع‌بندی می‌رساند که ادعای امروز غربگرایان از اکراه و امتناع گفتگو با ترامپ و دولتش از اساس باطل بوده‌ است. غربگرایان حتی برای پیش برد اهدافشان از مذاکره و گفتگو با دولت ترامپ نیز مضایقه نکرده و از آن به مثابه ابزاری برای لگدمال کردن تمام ارزش‌ها و اصول بنیادین انقلاب اسلامی استفاده کردند. وگرنه مشخص است که نه رندپال می‌توانست خودسرانه و بدون هماهنگی با کاخ سفید و شخص ترامپ اقدام کرده و نه ترامپ درصورت این اتفاق اجازه‌ی ادامه‌یافتن آن را می‌داد. این روایت‌های تحریف‌آمیز، مظلوم‌نمایی‌ها، تطهیر خود و توجیه اقدامات نادرست گذشته، با تحریف تاریخ و مستنداتی که تماما ثبت و ضبط شده، میسر نبوده و مرتکبان این عمل سبعانه، در دادگاه افکار عمومی به شدیدترین وجه ممکن محاکمه خواهند شد.
 
شناسه خبر : 360500
 
دولتمردان سابق مدعی هستند اقداماتی که در سه سال پایانی دولت دوازدهم انجام شد، اقتضائات شرایط جنگ اقتصادی آن برهه بوده و باید درحکم دستاورد و عملکردی مطلوب مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرد!
دولتمردان سابق مدعی هستند اقداماتی که در سه سال پایانی دولت دوازدهم انجام شد، اقتضائات شرایط جنگ اقتصادی آن برهه بوده و باید درحکم دستاورد و عملکردی مطلوب مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرد!

 

گروه سیاسی-رجانیوز: بعد از گذشت یک سال از عمر دولت سیزدهم و کمرنگ شدن و از یاد رفتن اعتراضات و انتقادات به دولت تدبیر و امید، اکنون دولتمردان سابق وقت را مغتنم شمرده و به دنبال ساخت روایت جدیدی از عملکرد ویران کننده خود به خصوص در میان سال‌های ۹۷ تا ۱۴۰۰ هستند؛ روایتی تحریف آمیز که با انتشار کتاب «بدون دود، آتش و خون» در حال شکل‌گیری است. نقطه‌ی هدف کلیدی این کتاب، که شامل مصاحبه‌ با دولتمردان سابق با محوریت «جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران» است، توجیه عملکرد غیرقابل دفاع دولت روحانی و ساخت روایتی حماسی از این عملکرد افتضاح و قهرمان‌سازی از دولتمردان سابق است.

 دولتمردان سابق مدعی هستند اقداماتی که در سه سال پایانی دولت دوازدهم انجام شد، اقتضائات شرایط جنگ اقتصادی آن برهه بوده و باید درحکم دستاورد و عملکردی مطلوب مورد تحسین و تقدیر قرار بگیرد!

 آنچه که اکنون باید مورد توجه قرار بگیر مسئله تحریف واقعیت است؛ تجربه نشان داده گذر زمان باعث کمرنگ شدن واقعیات در حافظه افکار عمومی و مردم می‌شود و اگر نسبت به ادعاهای غیرواقعی تبیین صورت نگیرد به راحتی جای «جلاد» و «شهید» عوض می‌شود. بنابراین بررسی ادعاهای دولتمردان سابق نسبت به واقعیت‌های سال‌های ۹۷ تا ۱۴۰۰ امری‌ست ضروری.

 دولتمردان سابق مدعی هستند که اقتصاد ایران در سال ۹۶ به اوج دوران طلایی خود رسیده بود و وضعیت شاخص‌های اقتصادی نه تنها مطلوب که حتی عالی بود! محمد نهاوندیان، معاون اقتصادی دولت دوازدهم، در این باره مدهی می‌شود: «این حاصل برجام بود. در میان تمام مقاطع اقتصاد ایران به خصوص در سال‌های پس از انقلاب، هیچ دوره زمانی به این اندازه روندها مثبت نبوده است. اینها ثمره سیاست‌های دولت، همراهی بخش خصوصی و به خصوص برجام بود. وضعیت اقتصاد ایران به شرایطی رسیده بود که هیئت‌های خارجی یکی پس از دیگری راهی ایران می‌شدند. آنها قصد سرمایه‌گذاری در اقتصادی را داشتند که مسیر ترقی را طی می‌کرد».

 

 

همچنین حسن روحانی نیز پیرامون این ادعا می‌گوید: «آمار و ارقام چهار سال اول دولت از سال ۹۳ تا ۹۶ نمایان‌گر یک دوران طلایی اقتصاد در ۵۰ سال گذشته ایران بود».

 فصل‌الخطاب اظهارات این افراد، جملگی بر یک نقطه‌ی واحد متمرکز شده که به آن اصرار کرده و از آن دستاوردسازی می‌کنند؛ موفقیت دولت تدبیر و امید درحوزه‌ی اقتصادی با استفاده از دیپلماسی و مذاکره‌ی منعطف و فعال، که منتهای آن نیز به برجام ختم شده است.

 این جریان چندی بعد پس از خروج آمریکا از برجام، بلافاصله یک قید به استدلال قبلی خود زده و مدعی می‌شوند که رویه‌ی مذکور می‌توانست بلندمدت بوده و چه بسا دائمی شود اما این تا زمانی قابلیت اجرایی شدن را داشت که ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب نشده و امضای خود را بر حکم خروج این کشور از برجام مرقوم نکند.

 محمد نهاوندیان دراین باره می‌گوید: «شرایط اقتصاد ایران در سال ۹۶ به حد مطلوبی رسیده بود. حالا جایی است که ترامپ وارد عمل می‌شود. او پیش از این کارها را کمی عقب انداخته بود ولی وقتی متوجه شدند که موتور اقتصاد ایران باقدرت کار می‌کند و کشور به سمت توسعه می‌رود، ناگهان با شدتی بیشتر وارد شد و تحریم‌هایی را علیه اقتصاد ایران وضع کرد که نمونه آن در تاریخ نبود».

 

در واقع نمایندگان دولت دوازدهم و جریان وابسته به آنها، برای توجیه ناکامی سیاست‌های اقتصادی خود در طول هشت سال سکانداری قوه‌ی مجریه، به خروج آمریکا از برجام استناد کرده و معتقدند که تا قبل از این اتفاق به واسطه‌ی برجام و رفع تحریم‌های ناشی از آن، شرایط ایده آلی بر جامعه و نظم اقتصادی کشور حاکم بوده است!

 حسن روحانی در راستای تحسین از برجام در فردای روز امضای سند مذکور گفت: «در این روز اعلام می‌دارم که تمامی تحریم‌های مالی و بانکی،‌ مربوط به حمل‌و‌نقل، پتروشیمی و فلزات گران‌بها و تمام تحریم‌های اقتصادی به ‌یک‌باره لغو و نه تعلیق خواهد شد».

 آنچه که از مجموعه‌ی این اظهارات برداشت می‌شود طبیعتا باید لغو کلیه‌ی تحریم‌ها، تسهیل فروش نفت و انتقال پول، ایجاد اثر روانی مثبت به‌روی کشورهای دنیا برای تعامل(به‌طور خاص اقتصادی) با ایران، آزاد شدن پول‌های بلوکه شده و افزایش سرمایه‌گذاری خارجی را به همراه داشته و حداقل تاثیر مثبت معناداری را در جامعه و بازار ایجاد کند.

 برای سنجش صحت این استدلالات تنها کافی است به متن برجام رجوع کرده و داده ها و ستانده‌های دولت را ذیل آن مورد بررسی و کنکاش قرار داد تا بتوان از این راه تحلیلی درست برای ارزیابی وضعیت اقتصادی کشور در فردای روز برجام تا خروج آمریکا از آن، ارائه کرد.

 

تحریم‌های آمریکا، اروپا و شورای امنیت سازمان ملل ذیل برجام به دو بخش اولیه و ثانویه تقسیم شده که در این سند تنها تحریم‌های ثانویه ‌مورد بحث قرار می‌گیرد! عباس عراقچی نیز به این مورد اشاره کرده و تصریح می‌کند که هیچ بحثی بر سر تحریم‌های اولیه‌ی آمریکا علیه ایران در برجام به میان نیامده و برداشته‌شدن آن‌ها عملا موضوعیتی ندارد! حتی در لایه‌ی همین تحریم‌های ثانویه، موارد مهمی چون چرخه‌ی دلار، تحریم نفت و گاز طبق قانون تحریمی NDAA  و همچنین تحریم‌های کنگره به واسطه‌ی عدم نفوذ و تسلط رئیس جمهور آمریکا به واسطه‌ی اکثریت جمهوریخواه آن مجلس، باقیمانده و حذف نشده است!

 درمورد تحریم های اروپا نیز به همین نحو ساختار تحریم‌ها علیه ایران باقیمانده و تنها بخشی از مفاد آیین‌نامه‌ی اجرایی لغو شده است.

 همچنین بسیاری از مفاد قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل یکجا در قطعنامه‌ی ۲۲۳۱ تجمیع شده و درصورت عدم همکاری ایران با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای و اجرا نکردن تعهداتی چون ممنوعیت‌ها و محدودیت‌ها در غنی‌سازی و ذخایر اورانیوم، محدودیت در تحقیق و توسعه و ساخت‌وساز سانتریفیوژها، اجازه به تشدید نظارت‌ها و بازرسی‌ها در حوزه‌های مختلف و موارد مشابه دیگر، امکان برگشت داشته و کاملا حذف نشده است.

 لازم به ذکر است که از مجموع ۵۰ درصد این تحریم‌های ثانویه که برداشته شدند، تنها حدود ۱۰ درصد کاملا لغو شده و باقی به حالت تعلیق درآمده و امکان برگشت‌پذیری آن نیز همچنان پابرجاست. البته همین مقدار از لغو کامل تحریم‌ها نیز به‌یک‌باره و دفعی نبوده است؛ بلکه طی سه مرحله به صورت تدریجی عملیاتی شده و قرار بر این بود که بخشی از تحریم‌ها در روز اجرای برجام، بخشی ۸ سال بعد از اجرای برجام و بخشی دیگر ۱۰ سال بعد از اجرای برجام که آن هم باید به تأیید آژانس برسد، برداشته شود.

 در حوزه‌ی اقتصادی پس از امضای برجام برخلاف ادعای دولتمردان سابق از جمله محمد نهاوندیان که می‌گوید «شرایط اقتصاد ایران در سال ۹۶ به حد مطلوبی رسیده و سیل گشایشات اقتصادی بر کشور روانه شده بود، آمارها و شاخص‌های اقتصادی حکایت از واقعیت‌هایی دیگر دارند.
 
بر اساس آمار سازمان بین‌المللی آنکتاد، وابسته به سازمان ملل متحد، که آمار جریان سرمایه‌گذاری در جهان را اعلام می‌کند، میزان سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در ایران، در سال اجرای برجام یعنی ۹۵ تا ۹۷، کمتر از ۹ میلیارد دلار بوده است. در حالی که میزان سرمایه‌گذاری معتبر خارجی در سال اول دولت سیزدهم آن هم باوجود شرایط تحریمی حدود ۵ میلیارد دلار بوده است. حال چگونه نهاوندیان از سفر پی‌در‌پی هیئت‌های خارجی به ایران سخن می‌گوید؟! 
 
 
در همان سال امضای برجام حجم صادرات کشور ۱۶ درصد کاهش پیدا می‌کند. به عنوان مثال حجم صادرات نفت در سال ۹۲، اوج تحریم‌های غرب، حدود ۶۴۰ هزار بشکه در روز بود اما در سال ۹۴ ناگهان به حدود ۳۰۰ هزار بشکه در روز کاهش پیدا می‌کند. این اتفاق درحالی‌ست که در مسئله تحریم‌ها اتفاق خاصی نیافتاده و با امتیازهای پی‌در‌پی که تیم مذاکره کننده به طرف غربی می‌داد انتظار دیگری از روند فروش نفت می‌رفت. در واقع علت کاهش ۵۰ درصدی فروش نفت در سال دوم دولت روحانی را باید ناتوانی این دولت در فروش نفت دانست.
 
جدول صادرات نفت در دهه نود
 
ناتوانی دولت روحانی در فروش نفت که با مسئله تحریم توجیه می‌شود درحالی‌ست که بر اساس گزارش صندوق بین‌المللی پول در سال ۲۰۲۲ که دولت رئیسی بر سر کار آمده صادرات نفت ایران از یک میلیون بشکه در روز عبور کرده است. به عبارت دیگر در دولت رئیسی صادرات نفت کشور نسبت به کف دولت قبل، ۶۰۰ هزار بشکه افزایش یافته و این اتفاق باوجود ادامه تحریم‌های آمریکا است.
 
جدول افزایش تولید و صادرات نفت براساس گزارش صندوق بین‌الملی پول
 
افزایش نرخ بیکاری یکی دیگر از شاخص‌هایی‌ست که نشان دهده وضعیت نامطلوب اقتصادی ایران در سال‌های امضای برجام است. نرخ بیکاری از ۱۰.۴ درصد در سال ۹۲ به ۱۲.۱ درصد در سال ۹۶ افزایش پیدا می‌کند.  
 

نرخ بیکاری  از سال ۹۱ تا ۹۶

 

همچنین با بالارفتن ضریب جینی از ۰.۳۸ در سال ۹۱ به ۰.۴۰ در سال ۹۶ شاهد رشد نابرابری‌های اقتصادی در کشور بودیم که منجر به بروز اعتراضات اقتصادی-معیشتی در شهرهای مختلف کشور در دی ماه ۹۶ شد.

 نکته‌ی قابل توجه دیگر آن است که دولت تدبیر و  امید در بین سال‌های پس از امضای برجام تا انتخابات سال ۹۶ به منظور تعدیل قیمت ارز، در بازار مذکور مداخله‌ای گسترده به عمل آورد. آنچه که در این زمینه دارای اهمیت است و باید به آن توجه شود، علت این کار با وجود امضای سند برجام به مثابه یک واکسن ضدتحریمی از قول این افراد بوده که خود مستقلا بالمره تمام تحریم‌های پولی و بانکی را رفع کرده و در همین امتداد نیز منجر به تزریق نسبی ارز به بازار می‌شد.

 اما بررسی‌های مختلف نشان می‌دهد که دولت در سال‌های منتهی به انتخابات دوره‌ی دوازدهم ریاست جمهوری با ارزپاشی بی‌سابقه به منظور رای‌آوری مجدد، این طناب را تاجایی که ممکن بود کشیده و به عنوان یک دستاورد(موقتی) به جامعه تحمیل کرد.

 این بررسی‌های به دست آمده از بانک مرکزی نشان می‌دهد که میزان ارز مداخله‌ای توسط بانک مرکزی از سال ۹۵ به ۹۶ حدود ۶۰ درصد افزایش داشته و به ۱۸.۵ میلیارد دلار رسیده است. علی ربیعی سخنگوی دولت وقت در توجیه این مسئله می‌گوید: «مطالعات ما نشان می‌دهد که این روش ۶۰ سال در کشور وجود داشته و این سیاست را کشورهای همسایه هم انجام می‌دهند. همچنین آمار و ارقامی درباره مداخلات ارزی در بازار کشورهای همسایه خودمان نیز وجود دارد!».

 

 

همچنین پس از انتخابات و گذشتن خر این افراد با رای‌آوری مجدد روحانی از پل بدنه‌ی اجتماعی و همچنین کاسته‌شدن سرانه‌ی ارزی کشور، آن طنابِ کشیده شده با ارزپاشی دولت به سمت نابودی رفته و تاثیر خود را بر روی پارامترهایی که مستقیما با زندگی مردم ارتباط داشته، گذاشت.

 افزایش ۱۳۰ درصدی بهای مسکن، رشد ۷۰۰ درصدی قیمت سکه، تغییرات افزایشی ۴۰۰ درصدی نرخ دلار و همچنین بالارفتن بی‌سابقه و فاحش قیمت کالاهای اساسی و خوراکی خانوارها از مواردی است که در این برهه به وقوع پیوست.

 

تغیرات قیمت مسکن در شهر تهران

 

تغییرات قیمت سکه در سال اول دولت دوازدهم

 

آنچه که از بررسی آمارهای اقتصادی مشخص است عدم گشایش اقتصادی وعده داده‌ شده در سال‌های پس از امضای برجام و قبل از خروج آمریکا از این سند بوده که رویای غربگرایان در بازنمایی اغراق‌آمیز از ایران فردای امضای برجام و درِ باغ سبزی که به روی مردم گشوده می‌شود را از اساس باطل کرده است. همچنین اظهارات اخیرشان بر همین مبنا را نیز نباید جز تقلایی مذبوحانه برای فرار از پاسخگویی، مورد توجه قرار داد.

 اگر قرار بود از طریق عادی‌سازی روابط با آمریکا و کشورهای غربی، ایران در مسیر رشد و پیشرفت اقتصادی قرار گرفته و به قدرتی بلامنازع در منطقه تبدیل شود، بسیاری از کشورهای دیگر همچون مصر که در پیروی از آمریکا سرآمد هستند و هیچ تنشی با اسرائیل و دیگر مستکبران عالم ندارد، اینچنین در بحران‌های متعدد دست و پا نمی‌زدند. امروز مصر برای تامین هزینه‌های جاری خود مجبور به خاک فروشی به عربستان می‌شود و هیچ خبری از رشد و توسعه اقتصادی برای مردم مصر نیست!

 از طرفی دیگر غربگرایان پس از عدم موفقیت در برجام، ادعای اولیه‌شان مبنی بر گشایشات اقتصادی متعدد از بطن برجام را نقض کرده و اعلام می‌کنند که هدف برجام از ابتدا رفع تحریم‌ها نبود و بُعد اقتصادی آن در حاشیه‌ی متن امنیتی توافق قرار می گیرد.

 عباس عراقچی، معاون سیاسی وزارت خارجه دولت روحانی، درگفتگویی مورخ ۱۰ بهمن ۹۶ با تاکید بر اینکه مسأله اصلی مذاکرات رفع تحریم‌ها نبوده است، اظهار می‌کند: «اگر می‌خواستیم برای رفع تحریم‌ها مذاکره کنیم، از اول چرا کاری کردیم که تحریم شویم. هدف از برجام نیز  به رسمیت شناختن حق هسته‌ای ایران بود».

 

 

همچنین محمدجواد ظریف نیز طی مصاحبه‌ای با سایت انتخاب مطرح می‌کند: «در اینکه غربی‌ها در انجام وظایفشان کوتاهی کردند، شکی نیست. اما این بدین معنا نیست که هدف از برجام اقتصادی بوده است. ما مذاکراتمان تا سال ۹۴ صرفا پیرامون مسائل هسته‌ای و امنیتی بود. اهداف برجام استراتژیک و راهبردی بود. این اهداف به‌دست آمده، حاصل شده و قابل بازگشت هم نیست. اجماع جهانی علیه ایران شکسته شد، قطعنامه‌های شورای امنیت علیه ایران برداشته شد، درسته که می تواند قطعنامه‌ها برگردد[!] اما ما هم می‌توانیم برنامه‌ی هسته‌ای خودمان را به نحو بالاتری ببریم».

 اما رهبرمعظم انقلاب در واکنش به صحبت های حسن روحانی مبنی بر بی‌آبرویی سیاسی و اخلاقی آمریکایی‌ها در جهان و تیره شدن روابطشان با اروپا(که این امر به عنوان دستاور تلقی می‌شود)، نکته‌ای را مطرح کرده و بیان می‌کنند: «آیا ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه آمریکا بی‌آبرو شود؟ مذاکره‌ی ما هدفش این بود؟ ما مذاکره را شروع کردیم برای اینکه تحریم‌ها برداشته شود. شما ملاحظه می‌کنید که تحریم‌ها بسیاری برداشته نشده و تهدید می‌کنند که تحریم‌های چنین و چنان را بر ایران تحمیل خواهیم کرد. تحریم‌های ثانویه را، همان‌هایی که با مصوبه برجام برداشته شد، ]حالا[ همان‌ها را می‌خواهند برگردانند. بله آمریکا بی‌آبرو شد و یا گفته می‌شود بین آمریکا و اروپا شکاف به‌وجود آمد، خب بله ممکن است یک شکاف ظاهری کم اهمیت هم بوجود بیاید. لکن ما برای این مذاکره نکردیم».

تناقاضات این افراد و جریان وابسته به آن‌ها در برهه‌های مختلف خود گویای عدم پاسخگویی و برعهده گرفتن مشکلات عدیده‌ی به ارث مانده از دولتشان است و توقعی نیست که اکنون با جسارت تمام از این اقدامات مخرب دفاع کرده و آن‌ها را توجیه می‌کنند.