چهارپاره «شورای/ عالی/ انقلاب/ فرهنگی» و چهار گروه «ضد شورا»

چه بایدکرد که کاسبان فرهنگ، وقتی کاتولیک‌تر از «پاپ» و لیبرال‌تر از «لاک» شدند که حتی دولت‌های قبله غربی نیز علیرغم این شعار «عوام رنگ کن»، بی‌کم و کاست درخدمت فرهنگ «سرمایه داری» و کارگزار «ایدئولوژی لیبرال» و حتی مفتش لامذهبی و بی‌اخلاقی شده و درهیچ قلمرویی، بی‌طرف نیستند.<br />

شناسه خبر : 342496  
شنبه 22 آذر 1399 00:05 ساعت
چه بایدکرد که کاسبان فرهنگ، وقتی کاتولیک‌تر از «پاپ» و لیبرال‌تر از «لاک» شدند که حتی دولت‌های قبله غربی نیز علیرغم این شعار «عوام رنگ کن»، بی‌کم و کاست درخدمت فرهنگ «سرمایه داری» و کارگزار «ایدئولوژی لیبرال» و حتی مفتش لامذهبی و بی‌اخلاقی شده و درهیچ قلمرویی، بی‌طرف نیستند.
گروه سیاسی-رجانیوز: این نوشتار، در چهلمین سالگرد تاسیس «شورای عالی انقلاب فرهنگی» ( ۱۹.۹.۹۹ ) به‌ فرمان امام خمینی(ره)، پرده از مخالفان پنهان وآشکار قیود (شورا)، (عالی)، (انقلاب) و (فرهنگی) در داخل و خارج حاکمیت و علت سنگ‌اندازی‌ها در برابر پروژه تداوم و تعمیق ارزش‌های فرهنگی انقلاب اسلامی در گام دوم انقلاب برداشته و راه برون‌رفت  را  به بحث گذارده است:
 
چهارپاره (شورای/ عالی/ انقلاب/ فرهنگی) و چهارگروه «ضدشورا»
( به‌مناسبت  ۱۹.۹.۹۹ چهلمین سالگشت تاسیس شورا)
 
۱. «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، چهار مانع در درون و بیرون حاکمیت داشته است:
 
یک) خلط «شوری» با گروه مشاوران 
 
دو) جایگزینی تدریجی «شورای عادی» به‌جای «شورای عالی» 
 
سه) نگاه لائیک به مسئولیت «دولت» در فرهنگ و آموزش
 
چهار) رویکرد غیرفرهنگی به «انقلاب» و رویکرد غیرانقلابی به «فرهنگ»
 
 
یک) خلط «شورا» با گروه مشاوران:
آنان که این شورا را «شوری» نمی‌خواهند، نگاهشان به اعضای شورا گرچه همچون سران قوا منصوب رهبری در شورا هستند، همچون نگاه به اعضای «هیئت دولت» است، به آنان چون کارگزار خود دستور می‌دهند و از آنان اطاعت می‌طلبند، اعضای شورا را مشاور یدکی خود، بدون حق نقد و استیضاح دانسته، برای خود، حق وتوی مصوبات، تعریف کرده و  اگر میل نکنند، مصوبات شورا را امضا یا ابلاغ نمی‌کنند. مواجهه‌ای تشریفاتی و بدون پاسخگویی بدان حد که به‌ خود اجازه دهند در ملی‌ترین سیاست‌های فرهنگی، به اراده شخصی یا سلیقه جناحی و گاه حتی از سر انفعال محض در برابر تحمیل بیگانگان بدون تصویب یا حتی طرح در شورا و گاه بدون اطلاع‌رسانی به نهادهای قانونی، بی‌سر و صدا پروژه‌ای کشوری را به اجرا گذارده، بودجه بیت‌المال، خرج اجرای فرمان دیگران کرده و قانون را دور زنند، مواردی چون ۲۰۳۰ و بعضی دیگر از کنوانسیون‌های تحمیلی آمریکا و اروپا.
 
دو) تبدیل تدریجی «شورای عالی» به «شورای عادی»:
آنان که تفاوت «شورای عالی» را با «شورای غیرعالی» نمی‌دانند یا مصلحت است که ندانند، این عالی‌ترین «شورای فرا قوه» در سیاست‌گذاری علمی و فرهنگی کشور را درعرض شوراهای عادی تحت فرمان قوا،  نشانده و گمان یا تظاهر می‌کنند که حضور سران سه قوه و همه نهادهای علمی، آموزشی، فرهنگی و رسانه‌ای کشور در این شورا  از باب «دید و بازدید» است و سران سه قوه و سایر مدیران و شوراهای پایین‌تر درحوزه‌های فرهنگی و علمی، همه از پاسخگویی معافند. گردن‌های کلفت آموخته‌اند که چگونه با صدای کلفت، مدیریت کنند، بدون عذاب وجدان، خود را ببخشند و بدون ترس از پیگرد قانون، تصمیم‌ها را بگیرند. می‌دانند که در ایران، سیستم نظارت، دنبال دردسر نمی‌گردد، خجالتی و اهل تعارف است، «آمد نیامد» دارد و در برابر ارباب قدرت، جامی‌زند. دیدید چگونه در این سال‌ها دزدی و اختلاس‌ها به هزار میلیارد رسید و رسیدگی نمی‌شد. ضعیفان عرصه فرهنگ و اقتصاد، البته وضع دیگری دارند و اگر صدی صد، قانونمند نباشند قاطعانه و عادلانه مجازات خواهند شد!
 
سه) نگاه  غیر دینی به «مسئولیت دولت» در فرهنگ و آموزش:
آنان که حتی با لفظ «انقلاب فرهنگی»، مشکل دارند، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را با «شورای عالی فرهنگی» در سایر کشورها اشتباه گرفته‌ و کلمه «انقلاب» را در این میان، زائد، تشریفاتی و محصول جوزدگی دهه ۶۰ دانسته  و معتقدند فرهنگ، مقوله‌ای اصولا غیرانقلابی است و جایی برای انقلاب و رویکرد انقلابی در «فرهنگ» نیست، نه «ارزش»های انقلابی و توحیدی و نه «روش»های انقلابی و کارآمد، هیچ نسبت فامیلی با فرهنگ ندارند.  پچ‌پچ‌هایی هم شد که کلمه «انقلاب»، کم‌کم باید از عنوان شورا، حذف و به یک «شورای عالی فرهنگی» ازنوع عادی با رویکردی بی‌ربط با انقلاب اسلامی و صرفاً در حد یک دبیرخانه برای هماهنگی‌های روتین تبدیل شود. این جماعت در دولت‌های گوناگون در این ۴۰ سال، انقلاب را مقوله‌ای اورژانسی و اضطراری و بنابراین، مقطعی، دفاعی و دفعی می‌دانند نه یک فرهنگ فراگیر و پروژه‌ای ملی و تاریخی (بلکه فراملی و فراتاریخی) در جهت برداشتن گام دوم تمدن سازی.
 
چهار) عدول از «انقلاب فرهنگی» به «فرهنگ غیرانقلابی» و «انقلاب غیرفرهنگی»:
آنان که نه‌تنها انقلاب فرهنگی و فرهنگ انقلابی را بلکه اساساً جنس «فرهنگ» را امری بی‌ربط با حکومت و حکومت را عاری از هرگونه مسئولیت نسبت به شعور اجتماعی و فرهنگ عمومی و خرده فرهنگ‌ها در سبک زندگی اجتماعی می‌دانند، گرایش لائیک دارند و صدایش را فعلا در نمی‌آورند، «لائیسیته» را با «مسلمانی» در یک ماهیتابه، به‌مقدار کافی حرارت داده و ترکیب کرده‌اند، فرهنگ را «کالایی اقتصادی» و صرفاً تابع «قانون عرضه و تقاضا» می‌دانند که باید چون سایر بازیچگان، وارد بازی بازیگران حرفه‌ای شود. «دولت بی‌مسئولیت و بلاتکلیف» را با پوشش شعار «دولت بی‌طرف»، تئوریزه می‌کنند و عملاً حتی بی‌طرف نیستند و بودجه بیت‌المال را به جای گسترش فرهنگ اسلامی و ملی، حتی مصرف کارگزاران داخلی غربیان یا فرهنگ‌نمایی جناحی و حتی تبلیغ شخصی می‌کنند. چه باید کرد که کاسبان فرهنگ، وقتی کاتولیک‌تر از «پاپ» و لیبرال‌تر از «لاک» شدند که حتی دولت‌های قبله غربی نیز علیرغم این شعار «عوام رنگ کن»، بی‌کم و کاست درخدمت فرهنگ «سرمایه داری» و کارگزار «ایدئولوژی لیبرال» و حتی مفتش لامذهبی و بی‌اخلاقی شده و در هیچ قلمرویی، بی‌طرف نیستند.
 
تا اینجا عنوان چهار کلمه‌ای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» با چهار دسته مانع تراش در بیرون و درون حاکمیت مواجه است که از اثرگذاری  شورا با صفت «عالی»، «انقلابی» و «فرهنگی» به اشکال گوناگون تا توانسته‌اند جلوگیری کرده‌اند.