این جور آزادی، در هیچ جای دنیا نیست!
فرهنگ مهمتر از اقتصاد
بخش دوّم حرف من، دربارهی فرهنگ است. من در یک جمله عرض بکنم: عزیزان من! فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. چرا؟ چون فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم؛ شما ناچار هوا را تنفّس میکنید، چه بخواهید، چه نخواهید؛ اگر این هوا تمیز باشد، آثاری دارد در بدن شما؛ اگر این هوا کثیف باشد، آثار دیگری دارد. فرهنگ یک کشور مثل هوا است؛ اگر درست باشد، آثاری دارد. الان دربارهی تولید داخلی حرف میزدیم؛ اگر بخواهیم مصرف تولیدات داخلی به معنای واقعی کلمه تحقّق پیدا کند، باید فرهنگ [مصرف] تولید داخلی در ذهن مردم جا بیفتد؛ اگر بخواهیم مردم اسراف نکنند، بایستی این باور مردم بشود؛ این یعنی فرهنگ. فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهامبخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزهی اجتماعی، قانونگرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهتگیری مردم جهتگیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدایناکرده جهتگیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدایناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا (۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ بهخاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد.
هدف تهاجم فرهنگی دشمن ایمان مردم و باورهای آنان است
هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینهی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. مسئولان فرهنگی، باید مراقب رخنهی فرهنگی باشند؛ رخنههای فرهنگی بسیار خطرناک است؛ باید حسّاس باشند، باید هشیار باشند. نمیخواهیم بگوییم همهی آسیبهای فرهنگی کار بیگانگان است؛ نه، خود ما هم مقصّریم؛ مسئولان مختلف، مسئولان فرهنگی، مسئولان غیر فرهنگی، کمکاریها، غلطکاریها، اینها تأثیر داشته؛ ما همه را به گردن دشمن نمیاندازیم؛ امّا حضور دشمن را هم در زمینهی مسائل فرهنگی نمیتوانیم فراموش کنیم. امروز و از روزهای اوّل انقلاب، دستگاههای تبلیغات، همهی توشوتوان خود را گذاشتهاند برای اینکه مردم را نسبت به پایههای این انقلاب بیاعتقاد کنند. این کارِ فرهنگی است؟ ایمان مردم را مورد تهاجم قرار دادند، باورهای قلبی مردم را مورد تهاجم قرار میدهند؛ این را نمیشود انسان ندیده بگیرد.
آزادی غیر از ولنگاری و رها سازی ضابطه هاست
یک سؤالی اینجا ممکن است مطرح بشود که بگویند: خب شما میگویید مسئولین کشور حسّاس باشند، چقدر حسّاس باشند؟ آیا این با آزادی ــ که از شعارهای انقلاب است و جزو پایههای جمهوری اسلامی است ــ منافاتی ندارد؟ جواب این است که نخیر، با آزادی هیچ منافاتی ندارد؛ آزادی غیر از ولنگاری است؛ آزادی غیر از رهاسازی همهی ضابطهها است. آزادی ــ که نعمت بزرگ الهی است ــ خودش دارای ضابطه است؛ بدون ضابطه، آزادی معنی ندارد. اگر چنانچه کسانی هستند در کشور که برای تیشه به ریشهی ایمان جوانان زدن دارند تلاش میکنند، نمیشود این را تماشا کرد بهعنوان اینکه این آزادی است. همچنان که اگر هروئین و بقیّهی موادّ مسمومکنندهی بدن و بدبختکنندهی خانوادهها را کسی بخواهد بین این و آن توزیع کند، نمیشود بیتفاوت نشست. اینکه ببینیم کسانی با استفادهی از هنر، با استفادهی از بیان، با استفادهی از ابزارهای گوناگون، با استفادهی از پول، راه مردم را بزنند، ایمان مردم را مورد تهاجم قرار بدهند، در فرهنگ اسلامی و انقلابی مردم رخنه ایجاد کنند، ما بنشینیم تماشا کنیم و بگوییم که آزادی است، این جور آزادی در هیچ جای دنیا نیست! در هیچ جای دنیا. همان کشورهایی که ادّعای آزادی میکنند، در آن خطوط قرمزی که دارند، بشدّت سختگیرند. شما ببینید در کشورهای اروپایی کسی جرئت نمیکند راجع به هولوکاست حرف بزند که معلوم نیست اصل این قضیّه واقعیّت دارد یا ندارد، یا اگر واقعیّت دارد، به چه شکلی بوده؛ اظهار نظر دربارهی هولوکاست، تردید دربارهی هولوکاست، یکی از بزرگ ترین گناهان محسوب میشود، جلویش را میگیرند، طرف را میگیرند، زندانی میکنند، تعقیب قضائی میکنند؛ مدّعی آزادی هم هستند. آنچه که برای او خطّ قرمز است، در مقابل او با چنگودندان میایستد. چطور از ما توقّع دارند که خطوط قرمز اعتقادی و انقلابی کشورمان و جوانانمان را ندیده بگیریم؟
دستگاههای رسمی فرهنگی کشور وظیفه اشان را انجام بدهند
اگر یک کسی است که روح استقلال ملّی را نشانه میرود ـ الان هستند کسانی که صحبت استقلال که میشود، استقلال را مسخره میکنند، میگویند این عقبافتادگی است، استقلال چیست ـ و میخواهد وابستگی را تئوریزه کند، استقلال را مسخره کند، دلهای جوانان را برای مستقل زیستن متزلزل کند، نمیشود در مقابل او بیتفاوت ماند؛ باید در مقابل او عکسالعمل نشان داد. یکی به ضروریّات اخلاقی و دینی جامعه اهانت میکند، زبان فارسی را مسخره میکند، خلقیّات ایرانی را تحقیر میکند؛ اینها هست؛ اینها وجود دارد الان. کسانی سعیشان این است که بزنند توی سر روح عزّت ملّی جوان ایرانی؛ مکرّر خلقیّات منفی را نسبت میدهند: از اروپاییها یاد بگیرید، از غربیها یاد بگیرید، همدیگر را تحمّل میکنند، ما همدیگر را تحمّل نمیکنیم! واقع قضیّه این است؟ در خیابانهای کشورهای اروپایی و پایتختهای اروپایی ــ حالا، نه بیست سال قبل و پنجاه سال قبل ــ یک نفری که اندکی حجابش را مراعات کرده، مورد تهاجم جوانها قرار میگیرد، جلوی چشم مردم میزنند زن محجّبه را مجروح میکنند یا میکشند، کسی جرئت نمیکند بگوید چرا! کسی را بهعنوان اینکه این اهل آن کشور نیست، جلوی چشم مردم آتش میزنند (1)!این تحمّل مخالف است؟ این چیزی است که همین تازه اتّفاق افتاد؛ چند ماه قبل از این جوانهای الواط یکی از شهرهای یکی از کشورهای اروپایی، یک ایرانی را کتک میزنند، بعد رویش بنزین میریزند، آتشش میزنند، همسایهها هم وامیایستند برّوبر نگاه میکنند، عکسالعملی نشان نمیدهند! این تحمّل مخالف است؟ آن کسانی که ملّت ایران را و ملّیّت ایرانی را و خلقیّات ایرانی را تحقیر میکنند؛ آن کسانی که مبانی اسلامی را در ذهنها متزلزل میکنند، آن کسانی که شعارهای اصلی انقلاب را مورد تعرّض جدّی قرار میدهند، آن کسانی که نهاد خانواده را بیارزش جلوه میدهند و ازدواج را بیمعنی وانمود میکنند ـ اینها امروز در جامعهی ما هست؛ کسانی این کارها را دارند میکنند ـ آن کسانی که لذّتجویی را یک امر مطلوب و یک ارزش میدانند ــ لذّت؛ «اصالةاللّذّه» همان سوغات فرهنگ غربی است؛ هرچه موجب لذّت بشود؛ خب، یکی با اعتیاد لذّت میبرد، یکی با شهوات جنسی لذّت میبرد، یکی با کتک زدن این و آن لذّت میبرد؛ هرچه مایهی لذّت کسی باشد، این را مباح میدانند ـ کسانی که این حرفها را ترویج میکنند، نمیشود در مقابل اینها بیتفاوت ماند. کسانی اباحهگری را ترویج میکنند. دستگاهها باید احساس وظیفه کنند. در تخریب فرهنگی، کاری که تخریبکنندگان فرهنگ انجام میدهند این است که بهجای عزم راسخ ملّی، تردید را در مردم ترویج میکنند. یک ملّت تا عزم راسخ نداشته باشد، نمیتواند به هیچجا برسد؛ سعی میکنند عزم راسخ ملّت را در مسائل مهمّ مربوط به سرنوشت کشور به هم بزنند، در آنها تردید ایجاد کنند؛ جای احساس عزّت و اعتمادبهنفس ملّی، احساس حقارت ملّی را به آنها تزریق میکنند؛ جای ایمان راسخ، شبههافکنی و بیاعتقادی؛ جای کار و تلاش و همّت بلند، لذّتجویی و شهوترانی و از این قبیل؛ این کارها کارهایی است که انجام میگیرد. دستگاههای رسمی فرهنگی کشور بایستی وظایف خودشان را در مقابل اینها انجام بدهند. البتّه بعضی از وظایف، وظایف ایجابی است، بعضی از وظایف هم وظایف دفاعی است؛ هر دوی اینها باید انجام بگیرد؛ هم وظایف ایجابی، هم وظایف دفاعی. دستگاههای تبلیغاتی کشور ما ــ چه آنهایی که مستقیماً مربوط به دولتند، چه آنهایی که مستقیم مربوط به دولت نیستند ــ از هوچیگری رسانههای بیگانه یا رسانههایی که زبان بیگانه را در کام خودشان دارند، نباید بهراسند، رفتارشان را با آنها تنظیم نباید بکنند؛ این مربوط به دستگاه های رسمی فرهنگی.
جوانهای فعال در عرصه فرهنگ، جهادی و جدی عمل کنند
امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است. علاوهی بر اینها، مَراجع فرهنگی. مَراجع فرهنگی یعنی چه کسانی؟ یعنی علما، اساتید، روشنفکران انقلابی، هنرمندان متعهّد، اینها نگاه نقّادانه خودشان را نسبت به اوضاع فرهنگی کشور همچنان داشته باشند و تذکّر بدهند. البتّه من در مورد تذکّرات، معتقدم باید با منطق محکم و با بیان روشن، نقطه نظرات صحیح را ارائه بدهند. با تهمتزنی و جنجالآفرینی، بنده موافق نیستم؛ با تکفیر کردن و متهم کردن این و آن، بنده موافق نیستم. اعتقاد من این است که مجموعهی انقلابی کشور ـ که بحمدالله تعداد بیشماری از آنها در بین جوانهای ما، در بین صاحبنظران ما، اساتید ما، بزرگان ما، تحصیلکردههای ما حضور دارند ـ میتوانند با منطقِ محکم وارد میدان بشوند، نقّادی کنند. نقاط ضعف را و نقاط منفی را به رخ ما مسئولین بکشانند. گاهی میشود که مسئول، متوجّه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، امّا آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملّی و مدیریّت جهادی که عرض کردیم در زمینهی فرهنگ، این است.
بیانات در حرم مطهر رضوی در اولین روز سال 1393
1- بیژن ابراهیمی ایرانی معلولی بود که در سال 2001 به انگلیس مهاجرت کرده در شهر بریستول این کشور که اهالی آن به نژادپرستی معروفند؛ زندگی میکرد. او در ماه جولای بهدست عدهای از اراذل و اوباش بریستول بهطرز فجیعی به قتل رسید و جسد او با ریختن بنزین روی آن به آتش کشیده شد. او بارها از آزار و اذیت همسایگانش نزد پلیس شکایت کرده بود اما پلیس به شکایات او رسیدگی نمیکرد و ادعاهای او را غلوآمیز میدانست و خواستار مدارک و شواهد بیشتری درباره آزار رساندن همسایگان نژادپرست انگلیسی میشد.
لی جیمز و استفن نورلی سردسته اراذل و اوباشی بودند که بهبهانهای واهی بیژن را مورد ضرب و شتم قرار داده با ضربه زدن به سرش او را بیهوش میکنند. این دو نفر سپس برای تکمیل جنایت نژادپرستانه خود جسد نیمهجان بیژن را در محله به آتش میکشند و دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه نیز این جنایت هولناک را ثبت میکند. این قتل بازتاب وسیعی در رسانههای محلی یافته اغلب مردم و مسئولان شهر و پلیس، که خود در این پرونده متهم است؛ از قتل فجیع بیژن ابراز تأسف میکنند و منتظر رأی دادگاه میمانند.
اما بهانه دست زدن به این جنایت نژادپرستانه چه بوده است؟ ماجرا از هنگامی شروع شد که نوجوانان و جوانان انگلیسی و شرور محله متوجه زندگی یک مهاجر در همسایگی خود شدند، مهاجری که تنها زندگی میکرد و علاقه وافری به پرورش گل و گیاه داشت. اوباش انگلیسی راهی برای اذیت او پیدا کردند و با از بین بردن و تخریب گلدانها و گیاهان باغچه مقابل خانه بیژن او را آزار دادند. بیژن که در برابر عدهای شرور در دفاع از آسایش روانی خود کاری از پیش نمیبرد به پلیس مراجعه میکند ولی پلیس گفتههای او را بزرگنمایی تلقی کرده از او مدارک بیشتری میخواهد.
بیژن با تهیه یک دوربین عکاسی و گرفتن عکسها و فیلمهایی از اقدامات شرورانه اراذل و اوباش سعی میکند برای پلیس مدارکی قابل اعتنا جمعآوری کند. در برابر این حرکت بیژن، برخی از همسایگان و اراذل و اوباش عکس گرفتن بیژن از مزاحمین را بهدلیل داشتن نظر سوء به نوجوانان جلوه داده به او تهمت انحراف جنسی میزنند. بدین ترتیب جامعهای که خود بهشدت از پدوفیلیا رنج میبرد؛ بیژن را متهم به این انحراف میکند. درنتیجه با گزارش به پلیس موجبات دستگیری بیژن را فراهم میکنند. بدین ترتیب جای شاکی و متهم در اداره پلیس عوض میشود و بیژن بهاتهام «اخلال در آسایش» برای توضیح به پاسگاه پلیس برده میشود! اما با توضیحات او پلیس پی به بیگناهی بیژن میبرد و او را آزاد میکند.
بیژن به خانه برمیگردد اما اراذل و اوباش با دیدن اینکه اتفاق خاصی نیفتاد شدت آزار و اذیت را بیشتر میکنند، به پنجرههایش ادرار میریزند و در باغچهاش مدفوع انسان و سگ پرتاب میکنند. بهعلاوه یک فیلم ویدیویی بین اسناد و مدارک این جنایت وجود دارد که نشان میدهد بیژن 44ساله قبل از مرگش توسط یکی از جنایتکاران، جیمز، تهدید میشود. بهدنبال تهدید، بیژن با پلیس تماس گرفته از آنها برای حفظ امنیت خود کمک میخواهد.
پلیس بریستول باز توجهی به گفتههای بیژن نمیکند و راه را برای انتقام نژادپرستان باز میگذارد و در نتیجه در ساعت 1 و 35 دقیقه بامداد روز بعد از حضور بیژن در اداره پلیس، دوربین مداربسته موجود در منطقه یک آتشسوزی بهمدت 10 دقیقه را ثبت میکند. چیزی که در آتش میسوخت جسد نیمهجان بیژن بود که جیمز بهطور مکرر با لگد به سر او زده و گفته بود: «این رو هم داشته باش!» بر اساس گزارش پزشکی قانونی، چندین ضربه سنگین به سر و صورت بیژن وارد شده و باعث مرگ او شده است.
تا روز صدور رأی، دادگاه طی چند جلسه به این پرونده رسیدگی کرده بود. تا اینکه روز پنجشنبه نهم آذرماه قاضی سایمون خطاب به متهمان گفت: ادعاهای مطرحشده علیه آقای ابراهیمی بیاساس بوده و عمل شما قتلی بیرحمانه و ناعادلانه محسوب میشود. قاضی سایمون هنگام صدور رأی خود، قتل بیژن ابراهیمی را عمیقاً تکان دهنده خواند و متهم اصلی پرونده را به چیزی که قوانین انگلیس آن را حبس ابد میخواند؛ محکوم کرد. بدین ترتیب «لی جیمز» که در رسیدگیهای پیشین به قتل بیژن اعتراف کرده بود به حبس ابد با حداقل 18 سال زندان، محکوم شد. این رأی بدین معنی است که پس از 18 سال میتواند آزاد شود و احتمالاً سراغ بیژنهای دیگر و جنایتهای نژادپرستانه مشابه برود. متهم دیگر، استیو نورلی، نیز بهجرم همدستی در این قتل فجیع به 4 سال زندان محکوم شد.
اینکه پلیس پس از بازجویی از بیژن و وقوف بر بیگناهی وی به درخواست او برای حفاظت از جانش توجهی نکرده، باعث اعتراضات شدیدی نسبت به عملکرد پلیس در این حادثه ناگوار شده و در واقع پلیس را بهنوعی شریک جرم قرار داده است. پلیس همچنین تأکید کرده است که بیژن هیچ تصویر نامناسبی از کودکان نگرفته بوده و سخنگوی پلیس بر بیگناه بودن ابراهیمی اذعان کرده است. از سوی دیگر بهدلیل کمکاری در رابطه با حفاظت از جان بیژن در برابر حملات نژادپرستان، سه مأمور پلیس فعلاً از کار تعلیق شده و دو نفر دیگر نیز توبیخ انضباطی دریافت کردهاند.
فرمانده پلیس بریستول، نیک کاگان، با اشاره ضمنی به کوتاهی پلیس در این حادثه با تأسف گفته است: «چرا ما بهشکل بهتری با این مرد بیچاره رفتار نکردیم؟» کمیسیون مستقل رسیدگی به شکایات از پلیس در حال بررسی این پرونده و نحوه رفتار پلیس بریستول با بیژن ابراهیمی است. منیژه ابراهیمی، خواهر مقتول ضمن انتقاد از کمکاری پلیس، در دادگاه خطاب به قاضی گفته است: «برادرم در لحظات خطر و پیش از حمله اوباش به خانهاش در تماس تلفنی خواستار کمک و محافظت از جانب پلیس شده بود ولی مأموران توجهی به استمداد او نکردند و باعث مرگش شدند».
در آستانه صدور رأی دادگاه جانیان بریستول، معاون پارلمانی، کنسولی و امور ایرانیان وزارت خارجه، حسن قشقاوی، در هشتم آبان ماه از پیگیری این وزارتخانه درباره قتل و سوزانده شدن جسد بیژن در انگلستان خبر داد و گفت: «وزارت امور خارجه پیگیریهای لازم دراینباره را انجام میدهد. در وزارت امور خارجه جلسهای تشکیل و مقرر شد در مورد کشته شدن و سوزانده شدن جسد یک ایرانی در شهر بریستول انگلیس اقدامات لازم انجام شود».همچنین روز دوشنبه سیزدهم آبان ماه نیز مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه با ابراز ناراحتی از بروز چنین اتفاقاتی گفت: برای رسیدگی به این موضوع جلسه ویژهای را در وزارت امور خارجه تشکیل دادیم. ارادهمان بر این است تا برگزاری دادگاه و محاکمه عادلانه عوامل این اقدام، موضوع را با جدیت پیگیری کنیم. کارهای رسمی و اداری که برای رسیدگی به این موضوع لازم است در جریان میباشد. متأسفانه در گذشته هم اتفاقاتی از این دست که منجر به قتل شهروندان ایرانی در بریتانیا شده وجود دارد.»
مشرق نیوز، یکم فروردین 1393، کد خبر 295680