تاریخ، درسها و عبرتها(12) حالا می شود او را برای سلطنت انتخاب کرد!!

وابستگی برای یک کشور و ملت، آفت بزرگی است و همه آفتهای دیگر، بر آن مترتّب میشود. ملتی که به یک قدرت خارج از خود وابسته است، خیرات، استعدادها و منابع عظیم انسانی و مادّیاش در جهت خواست آن قدرت خارجی مصرف میشود، نه در راه خیر ملت. شخصیتها و افرادِ دلسوز و علاقه‌مندِ این ملتها، یا منزوی میشوند، یا به وسیله نظام و رژیم وابسته، نابود میگردند. منابعِ نفت، گاز و معادن زیرزمینی دیگرش اگر استخراج شود، به صلاح و خیر قدرتی که به آن وابسته است، مصرف میشود. دوستی، دشمنی و موضعگیری جهانیاش، به تبع میل و خواست قدرتی است که به آن وابسته است. مذهب، اخلاق، فرهنگ و آدابش، آن‌طوری است که آن قدرت خارجی میخواهد، انتخاب میکند و تشخیص میدهد. میل خودش و ایمان، اراده، خواست و نظر مردمش، مورد اعتنا قرار نمیگیرد. لذا، در یک نظام وابسته، مردم و مغزهای متفکّر، هیچ‌کاره میشوند. اداره حقیقی کشورِ وابسته، نه به دست دولتِ خودش، بلکه در واقع به دست دولتی است که به آن وابسته شده است.

 برای یک ملت، بدبختیای از این بالاتر نیست. مادرِ همه آفتهای ملی، وابستگی است. برادران و خواهران عزیز! کشور ایران، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک کشور وابسته بود. این وابستگی، بخصوص در پنجاه‌وچند سالی که نظام منحوس و فاسد پهلوی بر سرِ کار بود، به اوج خود رسیده بود.

من دو، سه نمونه واضح و محسوس را عرض میکنم تا معلوم شود که وجهه درونی و ایرانی انقلاب، چه عظمتی برای این ملت به وجود آورده و چه کار بزرگی انجام داده است: انگلیسیها رضاخان را در ایران بر سرِ کار آوردند و به حکومت رساندند. این، حرفی نیست که مخالفین رضاخان بگویند. خودِ وابستگان به آن رژیم و همه مورّخین بی‌طرف و بینظر هم، به همین مطلبْ تصریح و اعتراف کرده‌اند. خود انگلیسیها هم رضاخان را بردند؛ چون در اثنای سلطنت او احساس کردند که رژیم پهلوی به قدرت آلمان، که آن‌وقتها، در اثنای جنگ بین‌الملل دوم، پیشرفتهای مختصری به دست آورده بود، گرایشی پیدا کرده است. همچنین، به‌خاطر این‌که اخلاق رضاخانی با اخلاق هیتلری به هم شبیه بود؛ به طوریکه رضاخانْ به هیتلر علاقه‌مند و دلبسته شده بود. انگلیسیها این را احساس کردند. طاقت نیاوردند و رضاخان را برداشتند. انگلیسیها، بعد، محمّدرضا را به حکومت رساندند. این، مطلبی است که خود آنها هم به آن اعتراف کرده‌اند و جزو مسلّمات و واضحات است.

 من نقلی را از یکی از وابستگان به رژیم محمّدرضا عرض میکنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حدِّ پست‌کننده و ذلت‌آوری بوده است! در اوایل رفتن رضاخان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمّدرضا به او مراجعه کرده بود که تکلیف خودش را بداند، میگوید که چون بر طبق اطّلاعات ما، محمّدرضا به رادیو برلین گوش میکند و پیشرفتهای آلمان را روی نقشه پی میگیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمّدرضا میدهد. او هم گوش کردن به رادیو برلین را ترک میکند و کنار میگذارد! آن‌وقت سفیر انگلیس میگوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ میشود او را به سلطنت انتخاب کرد.» رژیم و دولتی که در رأس آن کسی قرار دارد که تا این حد به یک سفارت بیگانه وابسته است که آنها برای سلطنت او شرطهای حقیر و ذلّت‌آوری از این قبیل معیّن میکنند و او هم آن شرطها را میپذیرد و عمل میکند تا آنها او را به سلطنت برسانند، معلوم است که چقدر به بیرون از این مرزها و به قدرتهای خارجی وابسته است.

 در اواخر حیات رژیم منحوس پهلوی هم، خاطرات و گفته‌های خودِ آن کسانی که جزو دوستان اینها بودند، همین را مشخّص میکند. در سال پنجاه هفت، سفیر امریکا و حتّی انگلیس - در آن‌وقت که دولت انگلیس دیگر قدرتی جهانی هم به حساب نمیآمد - در تعیین وضع محمّدرضا، سرنوشت او و تصمیمی که بایستی میگرفت، مؤثّر بودند. به او مراجعه میکردند و میگفتند: باید این کار را بکنی، باید این حرکت را انجام ندهی. به او نظر میدادند و او هم از آنها میپذیرفت. در طول این پنجاه سال هم، همیشه همین‌طور بود. قرارداد نفت را به مدّت شصت سال، با رضاخان تمدید کردند. دولتهایی را به اسم، معیّن کردند، که فلانی باید در رأس حکومت و دولت باشد. ببینید در طول این پنجاه سال، چقدر به این ملت بزرگ بیاعتنایی و اهانت شده است!

 انقلاب، رژیمی با این میزان وابستگی را از بیخ و بن برکند و نابود کرد. اوّلین چیزی که برای انقلاب اهمیّت دارد، این است که نظام و دولتمردانی بر کشور حکومت کنند که چشم به قدرتهای خارج از این کشور ندوخته باشند. این، وجهه اول انقلاب است. مصالح ملی، برای نظامی که روی پای خود قرار دارد، مستقلّ است، وابسته نیست و به قدرتهای دیگر اعتنایی ندارد، مهمّ است. وقتی چنین نظامی بر سرِ کار است و دولتمردان و فرمانروایان کشورْ چنین آدمهایی هستند، بدیهی است که در همه تصمیم‌گیریها، اقدامها و موضعگیریها، آنچه که مورد نظر قرار میگیرد، عبارت از صلاح، صرفه و خواست ملت است. آنچه که برای این کشور و ملت لازم است، چیزی است که امروز دشمنان و مخالفین انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، از آن ناراحت و نگرانند.[1]-[2]



 

[2] - بیانات در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی در مرقد مطهر 14/3/1374