تاکید امام سجاد(ع) بر ضرورت مرزبندی با دشمنان

فی الکافی، عن الثمّالی، قال:... و ایاّکم و صُحبهًْ العاصین و معونهًْ الظالمین و مُجاورهًْ الفاسقین إحذَروا فتنتَهم و تبَاعَدوا عن ساحَتهِم و اعلَمِوا أنهّ مَن خالفَ اولٍیاءَ الله و دانَ بغیر دینِ الله و استبَدَّ بأمرهِ دونَ أمر ولیِّ الله کان فی نار تلَتهَبِ تأَکُل أبداناً قد غابتَ عنها أرواحُها و غَلبتَ علیها شَقوَتهُا فهم موتی لایجَدون حَرَّ الناّر.[1]
مبادا با گناهكاران همنشينى كنيد و به ستمكاران كمك دهيد و با بزهكاران نزديك شويد، از فتنه ايشان حذر كنيد و از حدود و ناحيه آنان دورى كنيد و بدانيد كه هر كس با دوستان خدا مخالفت كند و بجز دين خدا به دين ديگرى ديندار شود و به دستور خود جز دستور ولى خدا از روى خودسرى رفتار كند در آتش سوزانى درافتد كه مي‌خورد بدن‌هائى را كه ارواحشان از آنها دور گشته و بدبختى بر آنها چيره شده، اينان (گرچه در دنيا به صورت زنده‏اند ولى) مردگانى هستند كه حرارت آتش را درك نكنند و اگر (به راستى) زنده بودند درد حرارت آتش را درك مي‌كردند.
***
ادامۀ مکتوبِ شریف حضرت سجاد (علیه‌السلام) خطاب به شیعیان است. با تدبرّ و تأملّ در این گونه روایات، نقش ائمه در یک ِرهبری کامل و دقیق بیشتر روشن می‌شود. مانند یک دیده‌بان مسلطّی، تمام صحنه را ملاحظه می‌کنند؛ جریان معرفت اهل بیت و اسلام اهل بیت این جریان باریکی که در لابه‌لای طوفان‌هِا و جریان‌های گوناگون، ِخوف اضمحلالش وجود دارد، این را حفظ و تقویت می‌کنند، تمهید می‌کنند و پیش می‌برَند. آنچه تا امروز این فکر و مکتب را زنده نگه‌داشته و روز به روز توسعه داده است.
می‌فرماید: با گناهکاران همنشینی نکنید! به ستمگران کمک نکنید! با فسّاق همراهی نکنید! این دستور، در آن فضای اختناقی که در زمان امام سجاد(ع) وجود داشته است، معنای خاصی می‌دهد.
بعضی از فسّاق خدمت حضرت می‌آمدند، سؤال می‌کردند، حضرت هم جواب مسئله آنها را می‌دادند. در این تردیدی نیست. مراد این است که در آن‌ جامعه اختناق، در آن فضِای فشار و محاصره همه‌جانبه شیعه و پیروان اهل بیت، شیعه باید راه خود را بشناسد، مرزبندی خودش را گم نکند، مسألۀ مرزبندی همیشه هست.
در یک جامعۀ اختناقی، مرزبندی به نحوی است، در یک جامعۀ یدِ عُلیا و سلطۀ گفتمان دین مثل جامعۀ ما، مرزبندی به نحو دیگری است. می‌خواهد بفرماید: مرزبندی را فراموش نکنید! راه را گم نکنید! اگر مرزِ خودتان را با مخالفانتان، با دشمنانتان نشناختید، این مرز کم‌رنگ شد، دو ‌اشکال به وجود می‌آید: یکی اینکه آنها وارد منطقۀ شما می‌شوند، یعنی نفوذ. دوّم اینکه شما وارد منطقۀ آنها می‌شوید، یعنی انحلال.
این توصیه‌ای که ما همیشه در این سال‌های بعد از انقلاب، به خصوص بعد از رحلت امام (رضوان‌الله علیه) به همۀ افرادی که در عرصۀ فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی حضور دارند و فعالند، همیشه به اینها توصیه می‌کردیم، این بوده: همه نوع فعالیت بکنید، همه نوع تلاش بکنید، همه جا سر بزنید، ولی مرزبندی را فراموش نکنید! غفلت از مرزها نکنید! مثل مرزهای جغرافیایی، در مرزهای جغرافیایی یک دیوار بتونی که نکشیدند که کسی از این طرف نتواند آن طرف برود، از آن طرف نتواند بیاید. گاهی کسانی هم آن طرف می‌روند، کسانی هم از آن طرف اینجا می‌آیند، لکن با حساب و کتاب. اگر علائم مرزی از بین رفت، نابود شد، شما غفلتا خود را در سرزمین دشمن یا بیگانه مشاهده می‌کنید، حضور در آنجا پیدا می‌کنید بدون اینکه خودتان بخواهید! یا بیگانه یا دشمن داخل سرزمین شما می‌شود، بدون اینکه اجازه گرفته باشد. مرزهای عقیدتی، مرزهای نظری، مرزهای سیاسی، از این قبیل است. فقرۀ بعدی حدیث، ‌اشاره به کسانی است که تسلطّ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و همه‌جانبه بر جامعه داشتند. می‌فرماید: آن کسی که از فرمان امام و ولیّ خدا سر باز می‌زند، قبل از اینکه به آتش دوزخ گرفتار بشود، در همین جا در یک آتشی است؛ فی نارٍ تلَتهِب، آتش دارد او را می‌سوزاند، لکن حس نمی‌کند! این آتش جسم‌های بی‌جان را، جسم‌های بی‌تعقّل را، انسان‌های مرُده را می‌سوزاند. مرُده‌اند، سوزندگیِ آتش را حس نمی‌کنند! در حالی که به ظاهر زنده‌اند، راه می‌روند. این، همان آتشی است که تجسّمش در آن نشئۀ دیگر، به آن شکلِ معروفی که قرآن کریم و روایات، ناطق هستند، درمی‌آید.
* شرح حدیث در ابتدای درس خارج، 16/2/92 به نقل از مشرق
------------------
[1] - الشافی، ص 847

روزنامه کیهان 8 بهمن 1396 صفحه 6