همت براى نقد كتاب و نظريهها
جلوى نظرات غلط را نبايد گرفت. نظرات غلط فلسفى، اجتماعى و گوناگون، اشكالى ندارد كه به داخل جامعه بيايد و نقد بشود؛ اين خوب است. جلوگيرى از نظرات غلط فلسفى، موجب مىشود كه كسانى خيال كنند اين نظرات درست است؛ اين عكس مطلوب اثر خواهد گذاشت. نه، طرح نظرات فلسفى، اجتماعى، سياسى ـ آنهايى كه يك نظريه است ـ اشكالى ندارد.
به نظر من در باب نظريهپردازى نبايد محدوديتى وجود داشته باشد؛ بيشتر بايستى براى نقد و ارزيابى و جدا كردن سره از ناسره همت شود؛ اما در زمينه كار عملياتى، بايد جلوى كتابهاى مضر را گرفت. ما كتاب عملياتى داريم. كتاب عملياتى اين است كه عملاً يك نفر را دچار مشكل مىكند؛ مثل همان احساسات جنسى كه اول گفتم. اين جا بحث نظريه نيست. اين كسى كه خواند، خودش به طور طبيعى تحت تأثير قرار مىگيرد. جلوى اين را بايد گرفت؛ اين اصلاً چيز قابل نقدى نيست. اين ملاك است؛ يعنى آن نوشتهاى كه وقتى وارد بازار فرهنگ شد، مشغول عمليات مىشود و قابل اين نيست كه به آن جواب داده بشود، آن مضر است؛ بايستى جلويش را گرفت.[1]