آشنایی با کتاب «انقلاب اسلامی، احزاب و گروهها» جلد اول
«سازمان مجاهدین خلق (منافقین)»
1- ناشر: مؤسسه فرهنگی- هنری قدرولایت
2- قطع: رقعی
3- جلد: شمیز
4- تعداد صفحه: 135
5- سال انتشار: چاپ اول 1391
6- قیمت: 7000 تومان
این کتاب در 5 فصل بشرح ذیل تألیف و تدوین شده است:
فصل اول: علل و چگونگی تشکیل سازمان
1- بعد از شهریور 1320 و سقوط رضاخان پهلوی، جنبشها و نهضتهای آزادیبخش مانند قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، میرزا کوچکخان جنگلی در شمال کشور و فداییان اسلام بوجود آمدند.
2- بعد از روی کار آمدن محمدرضا پهلوی در سال 1320 و پس از آن، در جریان قیام آیتالله کاشانی و عدم همراهی دکتر مصدق، در 28 مرداد 1332 شاه از ایران گریخت و آمریکا با همراهی انگلیس و توسط عدهای اراذل و اوباش کودتا کرد و شاه را به کشور برگرداند و به تبع آن تمام احزاب و جنبشها را متلاشی کردند.
3- پس از مدتی دکتر علی امینی نخستوزیر شد و بدستور آمریکا یک آزادی ظاهری داده شد که باعث ظهور احزاب مجدد گردید. احزاب عمدهای مانند جبهة ملی دوم و نهضت آزادی تشکیل شدند. شعار جبهه ملی اجرای قانون اساسی و ملیتگرائی بود. شعار نهضت آزادی اجرای قانون اساسی و اسلام ظاهری بود. هر دو گروه اعتقاد داشتند شاه بماند امّا حکومت نکند. «شاه باید سلطنت کند نه حکومت.»
4- بعد از لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی و تصویب لایحة قرون وسطایی کاپیتولاسیون، قیام 15 خرداد 42 توسط امامخمینی(ره) پیش آمد که شهدای زیادی از جمله شهدای مدرسة فیضیة قم تقدیم انقلاب کرد.
5- در همین دوران گروه 10 نفری بنام هیأت مؤتلفه بوجود آمد که در ارتباط با امام فعالیت میکردند. بعد از چندی فدائیان اسلام، نخستوزیر وقت حسنعلی منصور را ترور کردند و این 10 نفر تماماً دستگیر و روانة زندان شدند و بسیاری از آنان اعدام گردیدند.
6- بعد از متلاشی شدن چندبارة احزاب و جنبشها، چند تن از دانشجویان به نامهای محمد حنیفنژاد، سعید محسن، علی اصغر بدیعزادگان، ناصر صادق، علی میهندوست، عبدالرسول مشکینفام و محمد بازرگانی که از اعضای جبهه ملی و نهضت آزادی بودند، گروهی را تشکیل دادند. سه نفر اول مؤسس این گروه بودند و در سال 44 تصمیم به مسلح شدن گرفتند و نام سازمان مجاهدین را بر خود نهادند. پس از آشنایی ناصر صادق با شخصی بنام مراد دلفانی که از اعضای بریده و زندانی شده حزب توده بود و قول همکاری را به ساواک داده بود اسلحهای را نیز تهیه کردند و کاردار سفارت آمریکا را ترور کردند. اعضاء سازمان توسط عامل سازمان لو رفتند و در سال 50 کلیه کادر سازمان دستگیر و اعدام شدند.
فصل دوم: سوابق و سرنوشت کادرهای رهبری و بنیانگذاران سازمان
کادر رهبری اوّل:
1- محمد حنیفنژاد: متولد 1317 و دانشجوی رشته کشاورزی. در سال 41 به جرم عضویت در نهضت آزادی به زندان افتاد. در زندان مارکسیسم را توسط تودهایها مطالعه کرد و به آنان علاقهمند شد و روحیه التقاطی شدیدی پیدا کرد و او بود که بنیان سازمان را کج گذاشت. وی در سال 51 اعدام شد.
2- سعیدمحسن: تحصیلات مهندسی فنی داشت. تأسیسات تهویه وزارت کشور پهلوی را سرپرستی میکرد. از نظر اخلاقی شبیه حنیفنژاد بود. او مسائل اقتصادی مارکسیسم را با مسائل اسلامی تلفیق کرد و مارکسیست اسلامی از همینجا بوجود آمد. در سال 51 دستگیر و اعدام شد.
3- علیاصغر بدیعزادگان: استادیار شیمی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود. مثل دو نفر بالا التقاطی بود. در فلسطین دوره دیده و ورزیده شده بود. در چهارم خرداد 51 تیرباران شد.
4- ناصر صادق: فرزند حاج احمد صادق از دوستان صدیق آیتالله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان بود. افکار التقاطی قوی داشت. یک دنده و پرشور بود. در یک کلمه کمونیست بود. او نیز در سال 51 اعدام شد.
5- علی میهندوست: التقاطی بود. دفاعیاتش در دادگاه شاه موجود است.
6- عبدالرسول مشکین فام: مهندس کشاورزی بود. افکار مارکسیستی داشت و بعد از مدتی رسماً خود را مارکسیست خواند. در خردادماه 51 تیرباران شد.
7- محمد بازرگان: التقاط در او بسیار قوی بود. بحکم رهبر سازمان (مسعود رجوی) کمونیست بود ولی التقاط خود را از سال 50 تا 54 مخفی نگاه داشت و حتی در زندان مشهد گاه گاه امام جماعت نیز میشد!! در سال 51 تیرباران شد.
کادر رهبری دوم:
احمد و رضا رضایی از باقیماندههای کادر اولیه بودند که دارای اعتقادات اسلامی بهتری نسبت به بقیه بودند. احمد و رضا در هیأت مؤتلفه فعالیت داشتند (قبلاً عضو جبهة ملی و نهضت آزادی بودند) و هر دو تصمیم گرفتند برای تقویت اعتقادات سازمان بررسی ایدئولوژیک برای رسیدن به اسلام را دنبال کنند و به این نتیجه رسیدند که: وحدت استراتژیک با هر گروه و عدم اهمیت ایدئولوژی در زمان کادر اولیه از بنیان غلط بوده است و طی یک بررسی، گزارشی از 91 خیانت فدائیان خلق تهیه نمودند. احمد و رضا در درگیری با مأموران ساواک کشته شدند.
کادر رهبری سوم:
مجدداً رهبری سازمان بدست افرادی با افکار التقاطی و مارکسیستی افتاد. این کادر به ترتیب عبارتند از:
1- بهرام آرام: وی فردی کم مطالعه و کم اطلاع و فاقد بینش اسلامی، اما جسور و اهل دنیا بود. در درگیری سال 55 کشته شد.
2- وحید افراخته: دانشجو و دارای نگرشی مذهبی ضعیف، ضعیفالنفس، ماجراجو و از فرماندهان نظامی سازمان بود. زمانی که کمونیست شد از ایدة کمونیستی اطلاعی نداشت. پس از دستگیری، ناجوانمردانه و با حقارت تمام اسرار سازمان را لو داد و از رژیم شاه طلب بخشش کرد امّا در سال 54 اعدام شد.
3- تقی شهرام: مرتد، ماجراجو و بیصلاحیت بود. در شهریور 50 دستگیر شد و با فرار از زندان ساری (بهمراه سروان احمدیان رئیس زندان ساری) محبوبیتی پیدا کرد و با افرادی مثل خود، مذهبیهای سازمان را یا بیرون کردند و یا کشتند. مهندس مجید شریف واقفی از قربانیان آنان بود که در سال 54 حتی جسد او را منفجر کردند که ساواک نشناسد. در سال 54 اعلام تغییر ایدئولوژی مارکسیستی کرد و گروهی بنام «نبرد برای آزادی طبقه کارگر» را تشکیل داد. سپس دستگیر و اعدام شد.
کادر رهبری چهارم:
پس از کشته شدن رهبران کادرهای قبلی و اعلام موضع مارکسیستی و از دست دادن حمایت روحانیت و مسلمانان، اعضاء سازمان در بیرون از زندان چند شاخه شدند، گروهی بنام مجاهدین راستین، گروهی بنام مجاهدین خلق مسلمان، گروهی بنام مجاهدین واقعی و... امّا هیچکدام از این گروهها انسجام نیافتند و مردم دیگر اعتماد نکردند. از کادرهای گذشته همگی اعدام امّا رجوی و خیابانی زنده ماندند آنهم به دلیل اینکه برادر رجوی از اعضای سازمان عفو بینالملل بود و فعالیت او باعث گرفتن عفو شاه شد و زنده ماند. انقلاب که پیروز شد رجوی و خیابانی بیرون آمدند و جنبش ملی مجاهدین را شکل دادند. خیابانی در درگیری با نیروهای انقلاب کشته شد و رجوی رئیس سازمان شد.
فصل سوم: مبانی عقیدتی و ایدئولوژیکی سازمان
1- قبول کامل اصول مارکسیسم و اعتقاد به آن بعنوان ایدئولوژی برتر و قابل ادراک و فهم، با رونمایی از مذهب. در این اصل یکی از موارد مهم، بحث دیالکتیک مارکس است که مورد توجه سازمان منافقین بود. در همین راستا کتابی بنام تکامل نوشتند. که در اصل تئوری مارکسیستی بود. یکی دیگر از جزوات آموزشی «جزوه شناخت» حنیفنژاد بنیانگذار اولیه بود که ملاکهای اصلی آن نیز کمونیستی بود. همچنین کتاب «مدافعات سازمان» که جمعآوری شده از دفاعیات اعضای سازمان در دادگاههای رژیم شاه بود و مورد تعلیم هواداران و اعضاء قرار میگرفت، بطور آشکار تز و حالتهای مارکسیستی را بخوبی نشان میداد. مسعود رجوی که در آن زمان یکی از تئوریسینهای سازمان بود، در یکی از قوانین بیست و چند گانهاش بنام قواعد و مفهوم تکامل» و یا «تبیین جهان» استدلالهایی را عرضه میکند که معلوم میشد این سازمان از زیربنای عقیدتی اسلام اصیل، خالی و بیمحتواست. در پایان این فصل اشاره داریم به سخنان امامخمینی(ره) در مورد کتاب شناخت این سازمان... «اشخاصی که «شناخت» آنها را خوانده باشند، میدانند که به هیچ یک از اصول اسلامی اعتقاد نداشتند... در کتاب خودتان از اسلام هیچ خبری نیست و همه اصول اسلام را تأویل میکنید بهمین دنیا! همه چیز را برمیگردانید و ادعای اسلام میکنید!...([1])
2- تز شناخت و درک انقلابی قرآن و تطبیق آیات قرآن و متون دینی با قواعد مارکسیسم، در یادداشت شماره چهار کتاب مدافعات سازمان، که یکی از کتاب آموزشی و زیربنایی آنان بود و به آن افتخار میکردند. آیه شریف 11 سوره رعد را تحریف کرده و منشأ حرکت را انسان میدانستند و خدا را از آیه حذف کرده بودند. در کتاب «راه انبیا، راه بشر» آیه شریفه 251 سوره بقره را تحریف کرده و منشاء تکامل اجتماعی را انسان آن هم از درون و بدون خدا میدانند! سازمان به شدت از روحانیت اصیل جدا بوده و اسلام را اصلاً نمیشناختند، آموزشهای نهضت آزادی و مهندس بازرگان، بخصوص کتاب «راه طی شده» جوانان و سران سازمان را منحرف میکرد و آیتالله طالقانی نیز بیشتر بر جنبههای انقلابی و عدالتجویانه اسلام تکیه داشت که مزید بر علت انحراف میشد. در اعترافات کادر رهبری در رژیم منحوس پهلوی نشانی از اسلام نبود و آموزههای اندیشه منحرف مهندسی بازرگان را بهمراه تز مارکسیستها داشتند (در این بخش به کتاب بیشتر مراجعه کنید)
فصل چهارم: عملکرد سازمان قبل از پیروزی انقلاب
1- دوران اولیه و فعالیت محدود و سپس دستگیری کادرهای رهبری، کار ایدئولوژیکی آموزش نظامی در فلسطین بمدت 6 سال که در شهریور 50 بوسیله نفوذ ساواک در سازمان کلیه اعضاء دستگیر و اکثراً اعدام میشدند.
2- اقدامات و اتفاقات داخل زندان بین منافقین و دیگر گروههای چپ با مذهبیون، وحدت با چریکها فدایی خلق در زندان و بحث ایدئولوژی نکردن و باعث اذیت و آزار مذهبیون، (خواندن نظرات شهید رجایی و مقام معظم رهبری دربارة منافقین در زندان از این کتاب ضروری است.)
فصل پنجم: عملکرد سازمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
1- اولین نشانه تعارض و مقابلة سازمان با خط امام و محتوای اسلامی، انقلاب بود. تبلیغات وسیع سازمان منافقین با استفادة ابزاری از نوجوانان و جوانان، سرقت سلاحها و مهمات از پادگانها و عدم تحویل آنها به نهادهای قانونی معرفی شده از جمله فعالیتهای آنان بود.
تشکیل خانههای تیمی متعدد و آموزش نظری و نظامی افراد جذب شده برای تأمین کادرهای عملیاتی برای بدست گرفتن قدرت.
3- مخالفت ضمنی با همهپرسی نظام جمهوری اسلامی (آری یا نه).
4- رأی ندادن به قانون اساسی جمهوری اسلامی.
5- دادن طرح ادغام رهبری با رئیسجمهوری.
6- شرکت در کاندیداتوری ریاست جمهوری (رجوی) و رد آن توسط امام(ره) مبنی بر اینکه کسانی که به قانون اساسی رأی مثبت ندادند حق ندارند رئیسجمهور شوند.
7- ایجاد آشوب و بستن دفاتر به اصطلاح فرهنگی.
8- شرکت در غائله کردستان، ترکمن صحرا، خوزستان و...
9- نوشتن نامه مزورانه به امام و مظلومنمائی، که امام فرمودند در مقابل اسلام اسلحهها را زمین بگذارید و به آغوش اسلام بیایید
10- همراه شدن با بنیصدر رئیس جمهور منحرف ایران در سال 59.
11- ایجاد غائله 14 اسفند 59 و بار آوردن فاجعة ضرب و شتم مردم حزبالله.
12- ایجاد درگیری در خیابانهای تهران با مردم مسلمان.
13- در 20 خرداد سال 60 که حکم عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا از طرف امامخمینی(ره) و در 1 تیر ماه همان سال حکم عزل ایشان از ریاست جمهوری توسط مجلس شورای اسلامی صورت گرفت، منافقین درگیریها را شدید کردند و پس از نتیجه نگرفتن، رئیس آنان «مسعود رجوی» با بنیصدر، رئیسجمهور معزول شده با زیر ابرو برداشتن و لباس زنانه پوشیدن بنیصدر در 7 مرداد سال 60 بهمراه خلبان شاه به فرانسه گریختند.
14- بمبگذاری در حزب جمهوری اسلامی و شهید کردن 72 تن از یاران وفادار امام بهمراه شهید مظلوم آیتالله بهشتی.
15- بمبگذاری در ساختمان نخستوزیری و شهید کردن بهترین یاران امام، شهید رجائی و شهید باهنر، رئیسجمهور و نخستوزیر وقت.
16- این سازمان پس از انجام عملیات تروریستی متعدد در ایران در جریان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، با حمایت حکومت بعث در عراق مستقر شد و برای این رژیم ظالم در خاک جمهوری اسلامی جاسوسی انجام میداد.
17- در سوم مرداد سال 67 عملیاتی را با حمایت نیروهای نظامی و تجهیزات کامل رژیم بعثی عراق با نام فروغ جاویدان با 000/4 نفر از نیروهای سازمان در تجاوز به مرزهای شمال غربی ایران آغاز نمود که با مقاومت نیروهای مردمی و بسیج و سپاه و ارتش مواجه شدند و بسیاری از آنان به هلاکت رسیدند (بین 1600 تا 2000 نفر) و بقیه فرار کردند.
18- اقدام تروریستی در حرم مطهر حضرت رضا (عليهالسّلام) در عصر عاشورا سال 73 که طی آن تعدادی از زائران به شهادت رسیدند.
19- ترور شهید اسدالله لاجوردی (رئیس سابق زندانهای کشور) و شهید علی صیاد شیرازی (از فرماندهان عالی دفاع مقدس) در سالهای 77 و 78.
20- شرکت در غائله 18 تیر سال 87 که کاری از پیش نبردند.
21- شرکت در جریان فتنه سال 88 دهمین انتخابات ریاست جمهوری.
22- شرکت در حادثة تلخ عاشورای 88 و اهانت به مقدّسات اسلامی و عاشورایی.
23- جنایات و اقدامات تروریستی در حکومت عراق و...
لازم به توضیح است در تمام جنایات فوق این سازمان فاسد و منافق همراهی رژیمهای فاسد غرب از جمله اروپا و آمریکا و رژیم صهیونیستی را نیز با خود داشته است و اخیراً آمریکا در راستای فشار بر جمهوری اسلامی و تشدید اقدامات تروریستی در ایران، این سازمان را از فهرست تروریستها خارج کرده است.
[1] - صحیفه امام ج 14، صص 519 و 527.