رشد استاد، مرهون كتاب

از خصوصيات پدر بزرگوارم، استاد شهيد، اين بود كه به مطالعه و تحقيق علاقه شديدى داشتند و از وقت و عمرشان كمال استفاده را مى‌كردند. در يكى از روزهايى كه به كتابخانه ايشان رفته بودم و با كنجكاوى و دقّت به كتاب‌هاى ايشان نگاه مى‌كردم، پدرم به من گفتند :

ـ «مجتبى، من در طول عمرم، خيلى كتاب خوانده‌ام، رشد و كمال علمى خود را نيز تا حدى مرهون همين مطالعه و تفكر مى‌دانم.»

ناگفته نماند پدرم در طول روز 8 تا 10 ساعت را به تفكّر و مطالعه مى‌گذراندند. در دانشكده الهيات اتاق مخصوصى داشتند كه ساعت‌هاى آزاد و غيردرسى خود را در آن‌جا به تحقيق و تفكّر مى‌گذراندند. يادم هست زمانى كه دانشجوى الهيات بودم، پدر بزرگوارم به من گفتند :

ـ «مجتبى، انسان بايد اين طور از وقت و عمر خويش استفاده كند. ببين حالا معناى كار و كوشش را بهتر مى‌توانى درك كنى.»

يك روز ديگر كه براى ديدن ايشان به كتابخانه رفته بودم، گفتم : «پدرجان چرا شما با اين كه ميز و صندلى داريد، امّا بيشتر اوقات از آن استفاده نمى‌كنيد؟ من ديده‌ام كه شما براى كار علمى و پژوهشى، روى تخت مى‌نشينيد و تكيه مى‌دهيد.»

پدرم در پاسخ گفتند :

ـ «ميز و صندلى به درد دانشگاهيان و روشنفكران مى‌خورد. ما با خوى و خصلت طلبگى انس گرفته‌ايم. آن كار با روحيه ما آخوندها جور درنمى‌آيد.»[1]



[1] سرگذشت‌هاى ويژه از زندگى استاد مرتضى مطهرى به روايت جمعى از فضلاو ياران و به روايت برادر مجتبى مطهّرى.