تأثير رمان

من در مقوله‌هاى سينمايى و هنرهاى تجسمى و تصويرى و امثال اينها ورود ندارم ـ يعنى يك مستمع عامى هستم ـ اما در مورد شعر و رمان نه، آدم عامى‌اى نيستم؛ از اين آثارى كه وجود دارد، زياد خوانده‌ام. اگر همين الآن شما ادبيات شوروى را نگاه كنيد، ناگهان مى‌بينيد كه پرده‌اى وسطش وصل است؛ يعنى حصارى وجود دارد. در دو طرف اين حصار، كارهاى عظيمى هست و متعلق به دو طرف است؛ اما وقتى شما كار مثلا «شولوخف»[1]  يا «آلكسى تولستوى»[2]  را نگاه مى‌كنيد،

 

مى‌بينيد كه طعم ديگرى دارد. اين آلكسى تولستوى يك نويسنده بسيار قوى است و رمانهاى بسيار خوبى دارد و از نويسندگان انقلاب شوروى است و طعم دوران جديد در نوشته او است؛ والّا شما در كتاب «جنگ و صلح» «لئو تولستوى»[3]

آثار مليت روسى را مى‌بينيد، اما آثار دوران شصت‌ساله اخير را نمى‌بينيد؛ آن يك دوره و يك اثر ديگر است و اصلا متعلق به جاى ديگر است. آن چيزى كه نشان‌دهنده شخصيت امروز روسيه است، كدام است؟ اثر تولستوى و امثال اينهاست. بنابراين، هنرمند هر دوره، آن كسى است كه متعلق به آن دوره و ساخته‌وپرداخته آن دوره و سراينده آن دوره است؛ والّا آن كسى كه از دوره قبل مانده و به ياد آن دوره قلم مى‌زند، متعلق به اين دوره و ادبيات اين دوره كه نيست.

من اگر بخواهم يك نمونه كامل اين موضوع را براى شما مطرح كنم، بايد از يك رمان نام ببرم. من رمانى به نام «دل سگ» خواندم كه نويسنده‌اش روسى است[4] . اين رمان،

داستانى علمى ـ تخيّلى است و يك نمونه براى كار افرادى مثل...[5]  در امروز است كه ممكن است آن‌گونه فيلم هم بسازند؛

اما اصلا هنر امروز نيست؛ اصلا غلط است، دروغ است؛ آن كپيه هنر قبل است. گيرم كه كپيه كار امريكا و انگليس و فرانسه نباشد؛ اما كپيه هنر دوران قبل از انقلاب اكتبر است و هنر اين روزگار نيست. اين رمان، رمان كوچكى هم هست؛ اما بسيار هم هنرمندانه است. اين رمان در ايران هم ترجمه شده و چاپ گرديده است؛ ولى شماها اسمش را هم نشنيده‌ايد. رمان «دل سگ»، يك رمان ضد انقلابى است كه در حدود سالهاى  1925 يا 1926 ـ يعنى همان اوايل انقلاب روسيه ـ نوشته شده و نويسنده‌اش به انقلاب و به بعضى از كارها معترض است و آنها را مسخره كرده است؛ مثل همين كارهايى كه در اين‌جا هم نظيرش را ديده بوديم. اين اثر، اصلا جزوِ ادبيات روسيه نيست. اين رمان مى‌توانست در دنيا پخش بشود. نمى‌شود گفت كه آن‌جا پشت پرده آهنين بود يا در زمان استالين بود؛ نه، چرا در دنيا پخش نشد؟ چرا به عنوان يك اثر برجسته در دنيا ظهور پيدا نكرد؛ در حالى كه «دن آرام» در دنيا به عنوان يك اثر برجسته مطرح است ـ بحث روسيه نيست ـ و به زبانهاى زنده دنيا هم ترجمه شده است؛ يعنى اثر انقلاب است.[6]



[1] . ( 1984 ـ 1905  م ).

[2] . ( 1945 ـ 1882  م ).

[3] . ( 1910 ـ 1828  م ).

[4] . ميخائيل آفاناسيويچ بولگاكف ( 1940 ـ 1891  م ).

[5] . نام اين فيلمساز داخلى در آرشيو محفوظ است.

[6] . بيانات در ديدار با جمعى از هنرمندان، 4/9/1370.