كتاب بد، مثل مواد مخدر
من به آقايان مسؤولان مسايل فرهنگى هم دايماً اين نكته را گفتهام و باز هم مىگويم كه ما بايستى بدانيم كه يك دولت، همچنان كه نسبت به بسيارى از امور مردم مسؤول است ــ كلكم مسؤول عن رعيته ــ مسؤول وضع معيشتشان، وضع اقتصادشان، وضع سياستشان، وضع فرهنگشان، وضع تحصيلاتشان، وضع بهداشتشان، مسؤول وضع ذهنشان هم است؛ يعنى اگر ديديم كه فرضاً در جامعه ما كتابى هست كه هنرش فقط اين است كه احساسات جنسى را در جوانان تحريك بكند، اين مضرّ است. اين را نمىشود به عنوان اين كه يك فرآوردهى فرهنگى است، ما آزاد بگذاريم كه هر كه خواست، توليد و عرضه كند؛ نه، اين بحثِ خواست نيست؛ مثل مواد مخدر است. مواد مخدر هم خيلى طالب دارد. خيليها هستند كه اگر شما مواد مخدر را به آنها داديد، استقبال مىكنند و مصرف مىكنند؛ اما بعد كه معتاد شدند، شما را لعنت مىكنند. خيليها هستند كه اگر مواد مخدر را از آنها بگيريد، ممكن است با شما دست به يقه هم بشوند؛ ولى بعد كه با اين كار توانستند از آن بيمارى نجات پيدا كنند، شما را دعا خواهند كرد. بنابراين، خواست، يك امر مطلق نيست؛ آن خواستى كه بر طبق مصلحت است، مطلوب است. تشخيص مصلحت هم به عهدهى آن كسى است كه مسؤول است.
البته ما نمىخواهيم به مردم بگوييم شما حتماً اين كتاب را بخوانيد، آن كتاب را نخوانيد؛ نه، انواع سلايق، انواع فكرها، انواع ذهنها، انواع استعدادها، بايد در مقابل خودشان ميدان بازى داشته باشند؛ براى اين كه آنچه را مىخواهند، بتوانند انتخاب كنند؛ اما آن چيزى كه گمراه كننده و فاسد كننده است، ما نبايد اجازه بدهيم وارد ميدان بشود؛ اين وظيفه ماست، وظيفه دولت است، وظيفه وزارت ارشاد است. به همين خاطر است كه آن مطلبى كه من اول گفتم ـ اين كه ما بايستى فرآوردهى كتابى زياد داشته باشيم ـ اين استثناى آن است.
البته آن چيزى كه در مورد تحريك احساسات جنسى گفتم، فقط يك مثال است؛ در زمينههاى سياسى هم همينطور است. اگر فرض كنيم كتابى باشد كه در آن، انواع و اقسام دروغها به شكل گمراه كنندهاى هست، شما هم الان امكان نداريد كه به اين دروغها پاسخ بدهيد، اين بايد جلويش گرفته بشود.[1]