كتاب بايد وارد زندگى مردم شود

. . . مى‌خواهم عرض كنم كه مردم بايد به كتابخوانى عادت كنند و بايد كتاب وارد زندگى آنان شود. در مصاحبه‌اى كه چندى پيش، تلويزيون با بعضى از جوانها كرده بود، پرسيده بودند: «آيا شما كتاب مى‌خوانيد؟» متأسفانه اغلب جوابها، منفى بود.

برخى كتاب را اصلا جزو ضروريات زندگى نمى‌دانند. خوب، چطور شما اگر در جايى نشسته باشيد و بغل دستتان اتاقى باشد و در آنجا رويدادى بگذرد و يا خبر تازه‌اى باشد، طاقت نمى‌آوريد بنشينيد و برمى‌خيزيد ببينيد در آن اتاق چه مى‌گذرد! به هر حال، اطراف ما را خبرهاى تازه پر كرده است. اين‌قدر معلومات و اين‌قدر معارف در همه زمينه‌ها وجود دارد. پس چطور حاضر نيستيم سرك بكشيم و نگاهى بيندازيم و ببينيم چه خبر است؟! اگر بخواهيم بدانيم كه در دنياى معارف چه مى‌گذرد، راهش اين است كه كتاب بخوانيم. هر كس كتاب بخواند، به بخشى از معارف موجود عالم دست خواهد يافت و از خبرهايى كه در دنيا هست ـ از خبرهايى كه بوده است و حتى از آنچه كه در همه زمينه‌ها خواهد بود ـ مطلع خواهد شد.[1]

 


[1] . بيانات در مصاحبه با صدا و سيما، در ششمين نمايشگاه بين‌المللىكتاب، 21 ارديبهشت 1372.