رزمندگان و کتاب

تعداد كتاب‌خوانها مهم نيست، هدايت چند نفر هدف ماست!

یکشنبه, 02/23/2014 - 19:03
شهيد اسماعيل جلال پيرزن هر چه توانست به ما گفت و بعد هم رفت. دوچرخه را گرفتم و به بيرون روستا آمدم. دمغ و بي‌حال گوشه‌اي نشستم و گفتم: «من ديگر نمي‌آيم، اين كار چه فايده‌اي دارد؟» انگار كه صداي من را نشنيده بود. به طرف من آمد و يك دسته كتاب داد و گفت: «اگر با اين كار چند نفر هم راه را بشناسند، كافي است.»

كتاب زياد مي‌خريد و مطالعه مي‌كرد

سه شنبه, 01/21/2014 - 20:50
شهيد سيّدعلي صفوي سُهي علاقة شديد ايشان به مطالعه قابل تحسين بود و هر بار كه از منطقه باز مي‌گشت، تعداد زيادي كتاب خريداري و مشغول مطالعة آنها مي‌شد. البته جالب توجه بود كه هميشه در بين مطالعة خود ساعتي را صرف نهج‌البلاغه مي‌كرد و آن را الگويي براي معيارهاي شخصيتي خود قرار داده بود و همين امر سبب شده بود كه شهادت در راه خدا را بالاترين فيض براي خود و بزرگترين افتخار براي خانواده‌اش بداند.[1]

كار در چاپخانه براي آماده كردن كتاب

جمعه, 12/20/2013 - 20:55
  شهيد غلامحسين افشردي (حسن باقري) به ياد دارم كه كتابي دربارة قيامت حضرت مهدي (عجل‌الله‌تعالي‌فرجه‌الشريف) در دست چاپ بود. قراردادي بين مسجد و چاپخانه بسته شده بود كه اين كتاب را در روز جشن نيمة شعبان آماده كنند. امّا متوجه شديم كه گويا به دلايلي، كتاب با دو سه روز تأخير چاپ خواهد شد. ما مي‌خواستيم اين كتاب را در ايّام جشن به مردم عرضه كنيم و اگر ديرتر آماده مي‌شد، ما به هدف خود نمي‌رسيديم.

این صفحه را برایم بخوان!

چهارشنبه, 11/06/2013 - 00:06
شهید علی بینا برای دیدنش رفتم خانه‌شان. بعد از احوال‌پرسی به من پول داد و از من خواست که کتابی برایش بخرم. آن زمان تو حال و هوای جوانی بودم به آدمها و اتفاقاتی که اطرافم می‌افتاد کاری نداشتم. رفتم کتاب را خریده و آوردم. به من گفت: «می‌شود فلان صفحه را برایم بخوانی؟ مطلب را که گوش می‌کنم، بهتر می‌فهمم.»

توصیه به مطالعه!

سه شنبه, 10/22/2013 - 23:25
شهید محمد اصغری‌خواه توی جبهه به مسائل فرهنگی توجّه خاصّی نشان می‌داد. انواع مسابقات فرهنگی و ورزشی را راه می‌انداخت. جایزه هم می‌داد. همیشه بقیه را به خواندن نهج‌البلاغه و کتابهای شهید مطهری توصیه می‌کرد. خودش روی نهج‌البلاغه کاملاً مسلط بود. خیلی زیبا و ماهرانه،

با پاي شكسته كتابخانه را ساماندهي مي‌كرد!

یکشنبه, 10/06/2013 - 18:43
شهيد ناصر تركان ناصر دوست داشت تا با ترويج كتابخواني به گسترش فرهنگ اسلامي در بين جوانان همّت گمارد و در اين راه تلاش زيادي كرد.

كتاب «تماشاگه راز»

سه شنبه, 09/24/2013 - 18:12
شهيد مهدي منصوب‌ابرده رفته بود جبهه. آخرين اعزامش را مي‌گويم. دلتنگش بودم. رفتم اتاقش تا با ديدن وسايلش شايد كمي تسكين يابم. كتاب «تماشاگه راز» روي ميزش بود. گويا قبل از رفتنش آن را مطالعه مي‌كرده. مدتي بود به مسائل عرفاني علاقه‌مند شده بود. كتاب را ورق زدم. زير بعضي از عبارات خط كشيده بود. در صفحة آخر كتاب هم با مداد اين ابيات را نوشته بود. من آمده‌ام كه ناله‌اي ساز كنم من آمده‌ام كه گريه آغاز كنم

شهید سیدحسین علم‌الهدی

سه شنبه, 08/20/2013 - 20:45
سیدحسین برای تهیه تدارکات و اسلحه برای پاسداران سپاه هویزه، به اهواز رفته بود. بعد از آن که اسلحه و تدارکات را تهیه کرد، با این که کتابفروشی‌ها تعطیل بودند، با تلاش زیاد، توانست براي تعداد بچه‌ها، نهج‌البلاغه تهیه کند و به هر کدام از بچه‌ها، اسلحه و نهج‌البلاغه را با هم تحویل داد و به همه گفته بود: همراه با آموزش نظامی، باید با نهج‌البلاغه هم آشنا شوید.[1]  

داشتن سیر مطالعاتی!

سه شنبه, 08/06/2013 - 17:37
شهید احمدعلی نیّری او طلبه‌ی رسمی، به این صورت که همه‌ی کتابهای رسمی حوزه را بخواند نبود. بلکه در محضر استاد بزرگوار خودش شاگردی می‌کرد. برای همین آیت‌الله حق‌شناس و دیگر بزرگان حوزه‌ی علمیه‌ی امین‌الدوله کتابهای مختلف را به او معرفی می‌کردند تا بخواند. او سیر مطالعاتی خاصی داشت. در کنار آن بارها دیده بودم که کتابهای علمی می‌خواند.

نهج‌البلاغه و شهید سیدحسین علم‌الهدی

دوشنبه, 07/22/2013 - 15:46
برادر آهنگران می‌گوید: اتاق کوچکی از ساختمان نهضت سوادآموزی اهواز، در اختیار سیدحسین بود. او و چند نفر از دوستانش از جمله من، به آنجا رفت‌وآمد داشتیم. یکی از شبها، من و سیدحسین در این اتاق مشغول مطالعه بودیم.