قصه های علما و کتاب
فرصت خوردن شام نداشت
شنبه, 03/07/2015 - 17:43
شيخ آقا بزرگ تهرانى مصداق بارز تلاش و كوشش و تحقيق بود و ثمره آن بالغ بر صد جلد كتاب تأليفى است. خانهاش مملو از كتاب و رساله و تحقيق بود و هر روزه جمعى از پژوهشگران و اهل علم به خانه ساده و بىآلايش او مىآمدند تا از او و كتابخانه بىنظيرش استفاده كنند. ايشان آنقدر غرق در مطالعه و تحقيق بودند كه حتى شبها فرصت خوردن شام را نيز نداشتند و مىگفتند كه چهل سال است كه شام نمىخورم.[1]
كتاب بسيار برجسته «فرمانده من»
دوشنبه, 12/15/2014 - 00:02
همانطور كه عرض كردم، تقريبآ همه اين كتابهايى كه شما از «دفتر هنر و ادبيات مقاومت» منتشر كردهايد، خواندهام و بعضى از آنها را بسيار فوقالعاده يافتهام. همين «فرمانده من» كه ذكر شد، از آن بخشهاى بسيار برجسته اين كار است. نفس اين فكر، فكر مهمى است. آنچه هم كه آنجا نوشته شده و عرضه گرديده ـ حالا يا شما نوشتيد، يا خود آن افراد نوشتند و براى شما فرستادند و بعد ويراستارى شده ـ بسيار چيز برجستهاى است.
از بس مرا جذب كرد، تا آخرش خواندم، ديدم اين كافى نيست
سه شنبه, 11/04/2014 - 23:54
وقتى كه جلد اوّل «فرهنگ جبهه»[1] درآمد، طبعآ به طور عادى مثل
بقيه منشوراتى كه پيش من مىآورند، نشستم آن را خواندم. اين كتاب از بس مرا جذب كرد، تا آخرش خواندم. بعد ديدم اين كافى نيست، به خانه بردم و گفتم همه بنشينيد اين كتاب را بخوانيد! گفتم اين كتاب اصلا بايد در فضاى خانهها باشد و همه بايد آن را هميشه داشته باشند.
مطالعه من تاكنون قطع نشده است
شنبه, 08/23/2014 - 23:06
آن زمان كه رئيسجمهور بودم، يك ماه و نيم، دو بار نوبت من بود كه به نماز جمعه بروم. من براى هر نماز جمعه، گاهى پنج ساعت مطالعه مىكردم. پنج ساعت كه مىگويم، احتياط مىكنم، وگرنه شش ساعت هم اتفاق افتاد مطالعه كنم.
از نوجوانها بيشتر مطالعه مىكنم
جمعه, 08/08/2014 - 19:46
من در دوران جوانى، زياد مطالعه مىكردم. غير از كتابهاى درسى خودمان كه مطالعه مىكردم و مىخواندم، هم كتاب تاريخ مىخواندم، هم كتاب ادبيات، هم كتاب شعر، هم كتاب قصّه و رمان مىخواندم. به كتاب قصّه خيلى علاقه داشتم و خيلى از رمانهاى معروف در دوره نوجوانى و جوانى آشنا شدم. به كتاب تاريخ علاقه داشتم و چون درس عربى مىخواندم و با زبان عربى آشنا شده بودم، به حديث هم علاقه داشتم.
هشت جلد كتاب در اتوبوس خواندم
یکشنبه, 07/27/2014 - 18:54
چقدر كتابها را در همين نيم ساعتها مىشود خواند! بنده دورههاى بيست جلدى و بيست و چند جلدى كتاب را در همين فاصلههاى ده دقيقه، بيست دقيقه و يك ربع ساعته خواندهام.
پشت اين كتابها را هم يادداشت مىكنم كه معلوم باشد. شايد صدها جلد كتاب را همينطور در اين فاصلههاى كوتاه ده دقيقهاى خواندهام. بسيارى از افراد را هم مىشناسم كه اينگونهاند.
واكنش امام خمينى به كتب ملامتگر
یکشنبه, 02/23/2014 - 19:13
هداياى عتيقه و نفيس از قبيل قرآن خطى را معمولا مىفرمودند : «بدهيد به جايى كه بتوانند حفظ كنند.»