ميداني داخل اين كتابها چه نوشته است؟
شهيد محمود محب حسيني
همانطور كه ميرفتيم مسجد، رديف كتابهاي چيده شده را رصد ميكرديم.
يكباره محمود ايستاد و كتابي را برداشت. چند صفحه از آن را گذرا خواند و كتابهاي دوم و سوم را هم. همانطور كه هر سه را ورق ميزد، رفت نزديك كتابفروشي و گفت: «شما با فروش اين كتابها جوانها را منحرف ميكنيد، هيچ ميداني داخل اين كتابها چه نوشته است؟»
كتابفروشي اظهار بياطلاعي كرد و زيربار نرفت. محمود كه جرّ و بحث را با او بينتيجه ديد، دست آخر به او گفت: «درآمدي كه از اين راه به دست ميآوري، حرام است.» و يك راست رفت توي مسجد جامع و با متوّلي مسجد موضوع را در ميان گذاشت. ميرفتم مشهد؛ سرِ راه سمنان پياده شده بوديم كه نماز بخوانيم.[1]