مرد خارجى، كتاب را برد

يادم هست كه استاد بزرگوار ما حكيم عاليقدر مرحوم آقا ميرزا مهدى آشتيانى ـ اعلى الله مقامه ـ كه واقعآ مرد حكيم و فيلسوفى بود و در حدود بيست و پنج سال قبل به قم آمده بودند و تدريس مى‌كردند، قضيه‌اى نقل كردند، ايشان گفتند رفته بودم به يكى از كتاب‌فروشى‌ها و كتابى مى‌خواستم. كتابفروش به نسخه خطى از كتابى كه من مى‌شناختم و در رياضيات بود، به من ارائه داد و گفت: «آقاى ميرزا اين كتاب شايد به درد شما بخورد، شما از من بخريد.» گفتم: «قيمت آن چقدر است؟» گفت: «ده تومان.» با پول آن موقع، ده تومان خيلى بود و من هم نداشتم كه بدهم. ولى وقتى كتاب را نگاه كردم، اجمالا فهميدم كه كتاب‌هايى است كه رياضيّون اسلامى نوشته‌اند و ممكن است ارزش زيادى داشته باشد. گفتم : «من مى‌خرم به شرط آن كه در قيمتش تخفيف بدهى.» كتاب‌فروش حاضر نشد تخفيف بدهد، امّا هنوز آن كتب روى آن بود و ما داشتيم چانه مى‌زديم كه يك مرد خارجى وارد شد و چشمش به كتاب افتاد. پرسيد : «قيمت اين كتاب چقدر است؟» كتاب‌فروش گفت: «ده تومان.» فورآ ده تومان را داد و مثل برق بيرون رفت. بعدها فهميديم اين كتاب دست به دست شده و در همين تهران ميان نسخه‌شناس‌ها به مبالغ هنگفتى تقديم شده كه براى ما قابل تصوّر نبود. معلوم شد اوّلا خود كتاب از نظر محتوا بسيار نفيس بوده و ثانيآ نسخه منحصر به فرد بوده و كتاب را برده‌اند براى كتابخانه‌هاى اروپا. معلوم شد كه اين آدم از اروپا از يكى از كتابخانه‌هاى اروپا، مأموريت داشته كه اين كتاب و شايد بعضى كتاب‌هاى ديگر نظير اين كتاب را از كتابخانه‌هاى مشرق زمين پيدا كند و ببرد.

اين اتفاقات يك ملت رشيد و لايق است كه حتى ارزش سرمايه‌هاى ديگر آن را درك مى‌كند و بعد كتاب‌هاى آنجا را جمع مى‌كند و ضميمه كتابخانه خودش مى‌كند. با ملّتى كه چنين سابقه درخشانى داشته است و به اين حدّ بى‌لياقتى رسيده كه اصلا نمى‌داند چنين سرمايه‌هايى هم دارد و بايد آن را حفظ و نگهدارى نمايد.[1]



[1] داستان‌هاى استاد مطهرى، ج 2، صص 54 و 55.