نویسندة مزدبگیر

کتاب رمانی پیش من آوردند که گفته می شد جزو کتابهایی است که یک وقت در نمایشگاهی منشر شده است.البته قبل ا زانقلاب چاپ شده یود.من وقتی این کتاب را خواندم ، به نظرم رسید محال است که از نویسنده ، برای فاسد کردن جوانان ، مأجور و مزد بگیر نباشد ؛ یعنی بدون تردید هر صفحه ای از آن کتاب را که جوانی می خواند ، واقعاً بدون مبالغه ، دچار هیجانات عشقی می شد.از اول تا آخر کتاب همین طور یود.یک جای اغین کتاب و بخشی از آن که اندکی این حالت در آن نباشد ، نبود.یک وقت بعضی از آقایان ، برای کاری در همین زمینه ها ، پیش من آمده بودند و من این کتاب را که نمی خواهم اسمش را بگویم ؛ چون همین اندازه ترویج است به آنها دادم و گفتم : ببینید این کتاب ، این گونه است.البته به آنها هم گفتم : وقتی که نگاه مردید ، بروید اصلاً نابودش کنید و نگه نداریر ؛ یعنی واقعاً بعضی از کتابها ، این طوری است.اینها را باید مراقبت کرد.نمی شود گفت که در این زمینه ، وزارت ارشاد مسئولیتی ندارد.