این کتاب را برایت فرستادم

استاد الهی قمشه ای می گوید: روزی به کتابی احتیاج داشتم ولی متأسفانه قدرت خرید آن را نداشتم.کتاب را در دست یکی از هم مباحثه ای هایم دیدم ، هرچه اصرار کردم او را به من امانت نداد.خیلی از این قضیه متأثر و ناراحت بودم و با بغض خوابیدم.آن شب پدر را به خواب دیدم که به من گفت : مهدی این کتاب را برایت فرستادم و به حسین (برادر) گفتم : پول هم برایت بفرستد.صبح روز بعد خادم مدرسه آمد و گفت : پستچی برای شما مقداری پول آورده است.خیلی خوشحال شدم لذا به کتابفروشی رفتم و آن کتاب را خواستم.وقتی که کتاب را آورد دیدم همان کتابی است که هم مباحثه ای من داشت و به من نداد.لذا به کتابفروش گفتم : این کتاب فلانی است.کتابفروش گفت : بله ولی نمی دانم چرا صبح پس آورد.

درآسمان معرفت،صص 228 – 229
به نقل از کتاب غذای روح باید سالم باشد