چکیده متن نشست استاد محمدتقی تقیپور با عنوان«صهیونیسم در دورهی پهلوی» در نخستین نمایشگاه مجازی تخصصی کتب تاریخ معاصر ایران.
موضوع روابط ایران و اسرائیل در دوران پهلوی دارای عمق بسیار گسترده است، میدان حضور یهودیان و صهیونیسم در دوران پهلوی زیاد بوده و یکی از پیچیدهترین بخش تاریخ ماست. مأموران و نمایندگان مخفی و غیرمخفی اعتراف کردند که از قدیمیترین افراد خارجی یهودیان بودهاند. نیروهای اسرائیل رسماٌ از سال 1334 وارد ایران شدهاند. طبق صحبتهای یک از قدیمیترین نمایندگان اسرائیل در ایران که در مصاحبهای با خبرنگاران گفته است اگر بدانید که ما در ایران چه وضعیتی بوجود آوردیم وحشت خواهید کرد.
رژیمهای پهلوی و اسرائیل هر دو زائیده جنگ جهانی اولاند. کانونهای صهیونیستی آتش جنگ جهانی اول را روشن کردند. جنگ جهانی اول یک کودتای جهانی صهیونیستی بود. یهودیان خواهان اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل کشور اسرائیل بودند. انگلیس فلسطین را تحت اشغال خودش میگیرد. هربرت ساموئل به عنوان رئیس کمیسیون عالی، زمینه را برای انتقال یهودیان به ایران فراهم میکند. زمینه شکلگیری جنگ جهانی دوم از سوی همان کسانی صورت گرفت که جنگ جهانی اول را پایهریزی کردند. یهودیان در بین جنگ جهانی دوم قضیه هولوکاست را مطرح کردند که میخواستند بگویند ما سرزمین میخواهیم. چند سال پس از جنگ جهانی دوم قطعنامه 181 تصویب میشود که طی آن فلسطین به دو قسمت یهودیان و فلسطینیان تقسیم میشود. یهودیان از این فرصت استفاده میکنند و طرحی را بهعنوان طرح دالت اجراء میکنند یعنی شناسنامهای برای کل آبادیهای فلسطین، مبنی بر اینکه این آبادیها در چه موقعیتی، چه زمانی، چه مکانی و چه طور تصرف بشوند.
رضاخان در ایران کودتا میکند و حکومت را به دست میگیرد و به کمک انگلیس، محمدعلی فروغی را بهعنوان نخستوزیر انتخاب میکند که یهودیزاده و یهودیتبار بود. پسر دکتر امینی یهودی همدانی و کورت اریش نومان(یهودی آلمانی) پزشکان رضاخان بودند. باستانگرایی یک تئوری جدید در سرزمین ایران بود که توسط یهودیان اسرائیل طراحی و پیگیری میشد. رضاخان با یهودیان کاملاً در ارتباط بود. در سال 1931 رئیس تشکیلات صهیونیست در ایران طرحی را اعلام میکند که طی آن یهودیان در ایران حضور پیدا کنند و شناسنامة ایرانی دریافت کنند. وقتی حکومت محمدرضا روی کار آمد اغلب کارکنان حکومتی آنها یهودی، یهودی تبار – بهائی یا فراماسون بودند. اسحاق آدولف کدومیو معروف به آلیانس اسرائیلت که اوایل حکومت مظفرالدین شاه تشکیل شد؛ مادر تشکلهای یهودی در ایران بوده که مرکز اصلی آن در اسرائیل بود. این تشکیلات آموزشهای صهیونیستی در ایران را راوج میداد.
کودتای28 مرداد که اتفاق میافتد، در آن زمان رئیس آژانس یهود(ستاد عملیاتی سازمان یهودیت در ایران) یعقوب نیمرودی که مامور موساد بود، میباشد. در سال 1335 فردی به نام ایسر حارلی نماینده اسرائیل در ایران بوده است. تیمور بختیار رئیس ساواک ایران با رئونو شیلوآ اسرائیل در فرانسه دیدار میکند، و گسترش ساواک را برنامهریزی میکنند.
دیوید بنگوریون یهودی کمونیست اولین نخستوزیر اسرائیل نامه ای را به شاه میفرستد و طرحی را به عنوان پریفرال میدهد و تأکید میکند ما اقداماتمان این است که اسرائیل را گسترش بدهیم. شاه در پاسخ میگوید: این کار را طبق سنت باستانی که کوروش حامی آن بوده انجام میدهم. در سال 1949 نخستوزیر اسرائیل نامهای به شاه میدهد که رسمیت بخشیدن به شناسایی اسرائیل از سوی شاه ایران و گسترش روابط را درخواست میکند؛ شاه میگوید این شناسایی صورت گرفته و امر تازهای نیست. این مسئله شناسائی اسرائیل بازتاب بسیاری داشت. در اواخر سال 1958 وزیر دارایی اسرائیل وارد ایران میشود و درخواست گسترش بیشتر رابطه ایران با اسرائیل در زمینههای مختلف منالجمله روابط نفتی، اقتصادی و غیره را دارد.
زمانی که نصیری که به عنوان رئیس ساواک روی کار آمد یک همکاری تحت عنوان کریستال بین ایران و اسرائیل شکل میگیرد و پیمان دیگری موساد با ساواک انجام میدهد(نیزه سهسر) که سازمان اطلاعات ترکیه، ساواک و موساد بودند. تقسیمکاری در این پیمان تعیین شد که ساواک پولش را فراهم میکرد و دو دستگاه دیگر جاسوسی، برنامههای مختلفی را طراحی و اجرایی کنند. اسرائیل از این طریق به همهی اهداف خود رسید.
ایستگاه برون مرزی اسرائیل نیز در ایران بنا نهاده شد. این مرکز دارای سه مرکز فرعی بود شمالغرب در بانه، غرب در ایلام و جنوب در شهر آبادان قرار داشت.با پوششی که ساواک ایجاد کرد قرار بود در تمامی کشورها اسرائیل نفوذ داشته باشد.
پیمان دیگری با رمز عقاب تاسیس شد، یک پیمان دیگر هم تحت عنوان پنهان با نام رمز امام برای کردستان عراق فعالیت میکردند. با این پیمانها ایران بسیار تضعیف شد و دست موساد اسرائیل و نفوذشان در ایران گسترش یافت. تمامی اطلاعات توسط این چند پیمان فراهم شد و بیشترین بهره را اسرائیل برده است.
روابط طرفین در دوره سی ساله بین اسرائیل و ایران کاملاً متفاوت بود. صدها مامور در حوزههای مختلف و تحت پوششهایی به ایران نفوذ میکردند. یکی از بخشهای مهم، غارت آثار تاریخی ملی اسلامی و تمدن ایران بود. تمامی جاسوسان اسرائیلی در ایران به صورت تشکیلاتی این وظیفه را به عهده میگرفتند. 13 سال یعقوب نیمرودی در ایران حضور داشت. کلیه لوازم خانهی او تماماً از آثار باستانی ایرانی بود. ظروف سفالی، آئینهکاری آثار باستانی که مربوط به 700 سال قبل بود در خانه او وجود داشت. این آثار تماماً توسط اسرائیلیهایی که در ایران بودند غارت شد. ساواک گزارش داد که: مرکزی در رابطه با قاچاق فرهنگی هنری تاریخی توسط اسرائیل در اورشلیم بوجود آمده است.
تغییر تقویم تاریخ شمسی ایران به یهودی نیز از همکاریهای شاه و یهودیان اسرائیل است که در سال 1961 میلادی اعلام میشود. تاریخ آزادسازی یهودیان به دست کوروش در سال 574 قبل از میلاد با سال 1961 جمع کردند و مبدأ قرار داده و به شاه ارائه کردند بهعنوان تقویم شاهنشاهی، از آن تاریخ به جای 1350 تاریخ تقویمی را 2535 میگفتند.
اینها رئوس همکاریهای صهیونیستها با پهلوی اول و دوم است و اسناد نشان میدهند که کودتای سوم اسفند 1299 در راستای تحقق اهداف صهیونیستها برای تأسیس رژیم غاصب بوده است.