دربارۀ نامۀ آقای موسوی خوئینی‌ها!/ مسئولیت‌‌گریزی با چاشنی ابتذال!

  • تير ۱۳۹۹ - ۱۹:۱۰

درباره نامه آقای موسوی خوئینی‌ها!/ مسئولیت‌‌گریزی با چاشنی ابتذال!

آقای موسوی خوئینی‌ها در نامه‌ای به رهبر انقلاب با برشمردن برخی مشکلات از ایشان خواسته‌ است که برای رفع این امور چاره‌ای اندیشیده شود.

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ــ آقای موسوی خوئینی‌ها «اخیراً»! از استماعات و مشاهدات و مطالعۀ گزارش‌ها و تحلیل‌ها دریافت کرده است که آنچه در ذهن و زبان بسیاری از مردم و در زندگی آنان می‌گذرد زیبندۀ نظامی نیست که با پرچم اسلام به دنیا معرفی می‌شود؛ بر همین اساس ایشان نسبت به عمق بی‌اعتقادی و بی‌اعتمادی نسبت به مدیریت کلان و مدیران کشور که بر زبان بسیاری از مردم در کوی و برزن و در برخی محافل و مجالس می‌رود احساس نگرانی کرده و نهایتاً از رهبر انقلاب خواسته است که این آشفتگی‌های فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی و... را حل کند.

اصل موضوع معترض بودن مردم نسبت به اوضاع، به‌خصوص در حوزه اقتصاد، مطلب پنهان و محرمانه‌ای نیست؛ تقریباً همه می‌دانند که تورم جانکاه است، اوضاع اقتصادی خراب است، قدرت خرید مردم پایین آمده و... و  در عین حال مسئولان اجرایی خود را دولت گشایش می‌خوانند و معتقدند که اگر نبودند کار از این هم بدتر می‌شد! این‌که آیا آقای موسوی خوئینی‌ها یک‌باره و ناگهانی مسموع و مشهود و گزارش و تحلیل به دستشان رسیده است و دست به قلم شده‌اند یا از قبل هم گوشه‌هایی از این مشکلات را مطلع بودند یا خیر چندان مشخص نیست، امّا یک چیز واضح است: ظاهراً سیاست بسیار بیشتر از اقتصاد دچار ابتذال و رکود تورمی شده است، والّا بعید است در شرایط عادی سیاست شاهد چنین نامه‌هایی، آن‌هم از منظر مدعی بودن و مطالبه‌گر بودن از ناحیۀ فردی چون جناب آقای موسوی خوئینی‌ها باشیم.

نقد به یک وضعیت از دو حال خارج نیست؛ یا شما رویکردی را که منتهی به آن اوضاع شده مناسب نمی‌دانید و یا مجریان و عاملان را دچار قصور و تقصیر در پیگیری آن رویکردها می‌دانید، با این مبنا، نامۀ آقای موسوی خوئینی‌ها  چنان عجیب است که بعید است هیچ‌کدام از اصطلاحات مرسوم در سیاست توان توصیف آن را داشته باشد. آقای موسوی خوئینی‌ها مسئول اصلی تسخیر لانۀ جاسوسی آمریکاست، به‌نوعی که بی‌اطلاع و بدون خبر دادن به امام(ره) دانشجویان را تشویق به تسخیر و به آنها هم توصیه می‌کند که هیچ اطلاعی به امام ندهند و کار خود را بکنند: "چه این کار {تسخیر لانۀ جاسوسی آمریکا} بد باشد و چه خوب؛ شما این سؤال را نکنید و من هم از امام نمی‌پرسم. مگر شما می‌خواهید چه بکنید که نمی‌شود جبرانش کرد؟ شما که نمی‌خواهید کسی را بکشید یا جایی را خراب کنید، می‌خواهید وارد سفارت آمریکا شوید!" (آذر 89، نشست با جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران).
او همچنین عضو شورای بازنگری قانون اساسی در سال 68 بوده و سمت‌های متنوع و مختلف دیگری مانند مسئولیت احراز صلاحیت‌ ریاست‌جمهوری اول، عضویت در مجلس خبرگان اول، دادستانی‌کل کشور، نایب‌رئیس دورۀ اول مجلس شورای اسلامی، عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و... را هم در کارنامه دارد.

به‌عبارت روشن‌تر، موسوی خوئینی‌ها هم در اصلاح قانون اساسی نقش داشته، هم نظارت بر انتخابات را تجربه و اعمال کرده، هم در کار تقنین بوده، هم مصلحت نظام را برای مدتی تشخیص می‌داده و بالاخره در همه حوزه‌ها بوده و مهمتر اینکه اکثریت این سمت‌ها را در دوره‌ای به‌عهده داشته که امر ریل‌گذاری سازوکار حکمرانی در جمهوری اسلامی انجام می‌شده است، پس از آن نیز در دورۀ پس از امام(ره) در دوره‌ها و سالیان متعددی دوستان و هم‌کیشان او یا در قوۀ مقننه بودند و یا امور اجرایی را در دولت آقایان خاتمی و روحانی به‌عهده داشتند. اما آقای موسوی خوئینی‌ها به‌نوعی مشکلات را مطرح می‌کند که گویی یک روز قبل از نگارش نامه از مریخ آمده و با چنین اوضاعی مواجه شده و وظیفۀ سنگین اصلاح امور را به دوش گرفته است.

مهمتر از سابقۀ آقایان در پست‌ها و سمت‌های متعدد و متنوع، مسئلۀ «رویکرد» است، دست‌کم تا آنجا که به اختیارات حوزه رهبری مربوط است، مهمترین نقد اصلاح‌طلبان و هم‌کیشان آقای موسوی خوئینی‌ها به رویکرد کشور در سیاست خارجی بازمی‌گردد. آنها مشخصاً معتقدند سیاست‌های جمهوری اسلامی در مواجهه با آمریکا و تن ندادن به برخی مصالحه‌ها و عقب‌نشینی‌ها در برابر ایالات متحده، هزینه‌های سنگینی به کشور وارد کرده و بسیاری از مشکلات اقتصادی در درون نتیجۀ نحوۀ تعامل در بیرون است. در مقام اعلام موضع هم چه در دورۀ ریاست‌جمهوری آقای خاتمی، چه در زمان مجلس ششم، چه در دوران آقای روحانی و... ــ که همگی در ائتلاف و یا اتحاد با سلیقه و جناح سیاسی آقای موسوی خوئینی‌ها بودند ــ تمام ایده‌ها درباره حکمرانی به مسئلۀ مذاکره و تعامل با آمریکا بازمی‌گشت و کمتر کسی است ــ و حتی می‌توان ادعا کرد کسی نیست ــ که از آنها سیاست یا رویکرد کلان متفاوتی شنیده باشد؛ چه، هر مطلب و رویکرد دیگری از ناحیۀ آنها ذیل و در حاشیۀ این رویکرد کلان تعریف شده است.

اساساً هیچ ایرادی ندارد که فرد مستقلی از این جنبه با سیاست‌‌های جمهوری اسلامی از در انتقاد وارد شود و بحث و گفت‌وگو کند؛ چه آنکه منتقدان و نویسندگان قابل‌توجهی هستند که روزانه می‌نویسند و می‌شنوند، اما از فردی همچون موسوی خوئینی‌ها و اصلا‌ح‌طلبانی که استخوان‌بندی و شاکلۀ تسخیر لانه جاسوسی آمریکا را به‌عهده داشتند، ورود به نقد مدیریت کلان کشور، آن هم در شرایطی که مهمترین نقدشان در این حوزه است، مصداق یک تناقض و پررویی است. آنها از سویی (به‌غلط) مبدأ و عامل اصلی مشکلات کشور را در بحران روابط خارجی با غرب، پس از تسخیر لانۀ جاسوسی آمریکا، می‌دانند و از سوی دیگر هیچ مسئولیتی هم در قبال موضوع تسخیر لانه برای خود قائل نیستند.

بدتر آنکه در چندین نوبت پس از سال 68 و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای نیز به آنها مهلت و مجوز تجربۀ دوبار‌ۀ ایدۀ مرکزی‌شان در مذاکره با آمریکا داده شده و چه در سالهای 82 و 83 و چه در سالهای اخیر، سیب و  گلابی‌!های این مذاکرات به‌نحو کاملاً مشخصی در دسترس عموم و قابل داوری است!

در متن آقای موسوی خوئینی‌ها وضعیت کشور به‌نحوی ترسیم می‌شود که تمام ارکان و ارگان‌ها در عمل هیچ‌کاره‌اند و همه آمدن و رفتن‌ها خارج از چارچوب ارادۀ عالی و حاکم بر مقدرات کشور نیست! اگر منتقد مستقلی بر این امر ــ هرچند غلط ــ باور داشته باشد و از این منظر ادارۀ کشور را نقد کند، مشکلی نیست؛ اما آنگاه که کار به بی‌مسئولیتی و ریاکاری از ناحیۀ فردی مانند آقای موسوی خوئینی‌ها بکشد، ابتدای مشکلات است! آقای موسوی خوئینی‌ها می‌توانند به این پرسش پاسخ دهند و یا اگر شأنشان را اجل می‌دانند دست‌کم نزد خود تأمل کنند که؛ اگر نهادهای انتخاباتی در کشور این‌چنین خالی از تأثیر و غیرمهم است، چگونه مؤتلفین و متحدین سیاسی آنها برای کسب رأی و راه یافتن به این کرسی‌ها حتی از ننگ سمپاتی با منافقینی که هزاران نفر بیگناه را به خاک و خون کشیده‌اند هم نمی‌گذرند؟ و یا در سال 88، هشت ماه کشور را به صحنۀ نبرد خیابانی تبدیل می‌کنند؟

به هر صورت فهم اینکه کشور با مشکلات سنگین اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، قدرت خرید مردم به‌شدت کاهش یافته و نابرابری و بی‌عدالتی در وضعیت هشدار است، چندان کار پیچیده‌ای نیست؛ نقد این وضعیت نیز از هر منظری که باشد ممنوعیتی ندارد، اما یقیناً فرصت‌طلبی‌ها و آزمودن استعداد ماهیگیری در آب گل‌آلود توسط شخصیت‌هایی مانند آقای موسوی خوئینی‌ها و برخی دوستان ایشان، قاعدتاً کمکی به حل مشکلات نمی‌کند.