با عبرتهای عاشورا، به استقبال اربعین حسینی(ع) برویم (4)

عاشورا، نتيجه تعلّل و كنارهجويى و ترس خواص

لشكر بىشمارى را كه امروز در كربلا به صف ايستادهاند تا قليل اصحاب حق را قربانى اميال خود كنند، چه كسانى گرد آوردهاند؟ چگونه به مصاف خاندان وحى آمدهاند؟ مگر نه اين است كه از جامعهاى كه رسول خدا بنياد نهاد، پنجاه سال بيشتر نمىگذرد و بسيارى را به ياد است سخنها و محبّتهاى رسول خدا به اين مردان بزرگ و سرور آنان، حسينبن على  7؟ چگونه به اين جا رسيدهاند؟ چه انحرافى در جامعه ساخته و پرداخته منادى وحى ايجاد شده است كه امروز چنين در كشتن حسين عليه السّلام سبقتمىگيرند آنچه امروز در اين ميدانِ به ظاهر كوچك، امّا به وسعت تاريخ ديده مىشود، حاصلِ انحرافى است كه در سقيفه بر امّت رسول خدا جريان يافت. آن هنگام كه نصب الهى در غدير كنار زده شد و رقابت و عناد در جمله «حسبنا كتابالله» منعكس شد، انحراف آغاز گرديد. اگر كتاب خدا كفايت از ولى، امام و رهبر عادل و آگاه به راه و دلسوز به امّت مىنمود، چرا خداى بزرگ، روز غدير را روز اكمال دين، اتمام نعمت و يأس كفار از دينِ مسلمانان معرفى كرد؟ چرا رسول خدا در حديث «ثقلين» بارها قرآن و عترت را براى هدايت مردم در كنار يكديگر لازم دانست و جدايى بين آن دو را برابر با ضلالت و گمراهى معرفى فرمود؟

اگر در روز سقيفه، اصحابى كه در ميدانِ غدير حاضر بودند، دنياى خود وا مىنهادند و رضاى حق بر مىگزيدند و بر كلام نادرستى كه فريب و تزوير را در پشت نقابِ خود داشت، مىشوريدند، امروز چه كسى جرأت مىكرد در كربلا به خيام رسول الله، به عنوان مخالفانِ اميرالمؤمنين يزيد!! حمله كند؟ اگرآن روز، آنان كه دربِ خانهشان توسط على  7 و زهراسلاماللّهعليها- دو مشعل فروزان حق، كه حق با آنان است و آنها با حقّند و رضاى خدا در رضاى آنها و غضبش در غضب آنان است - كوبيده شد تا به غدير شهادت دهند، از اين كلام حق طفره نمىرفتند، شمشير خود را در نيام دنياطلبى و عافيت جويى فرو نمىبردند و زبان در پس مزمزههاى دنيا به كام نمىچسباندند، چه كسى امروز سرهاى عزيزانِ اسلام را از تن جدا و بر نيزه مىكرد، بر بدنهاى قطعه قطعه آنان هلهله شادى سر مىداد و دروازههاى شهر را آذين مىبست كه خارجيانِ اسير را به شهر وارد مىكنند؟!

انحراف در مدّت 25 سال، چنان وسعت يافت كه وقتى مردمِ عاصى از بىعدالتى، تبعيض، و ظلم و محروم از عطر اسلام ناب محمدى 6 بر درِب خانه على عليه السّلام به اصرار ايستادند تا او زمام امورشان را به كفِ با كفايت خود گيرد و بار ديگر، قرآن و عترت در كنار هم، مسلمين را به زلالِ هدايت الهى و جامعه نبوى برسانند، على  7 گرفتار جنگهايى شد كه بيشترين مدّت زمامدارىاش به آنان گذشت و عاقبت در محراب عبادت به دست نطفه نامشروع همين جنگها، يعنى «خوارج» به شهادت رسيد. على عليهالسّلام نتوانست اين شكاف را به هم برساند؛ چرا كه آنان كه در رحلت رسول خدا در اداى حق و شوريدن بر باطل، دنيا را برگزيدند، امروز بيش از آن زمان دل به دنيا سپرده و شيرينى دنياىِ تبعيض و اسلامِ وارونه را زيرزبان خود چشيدهاند. اگر آن روز زبان به شهادت باز نكردند، امروز بارِ شورش و مقابله بستهاند و بر جملِ سرخ موى، بر على  7 خروج كردهاند. ميدانِ كربلا در ناباورى جهانِ اسلام، دهانه باز اين انحراف را نشان داد و جگرسوزترين حادثه تاريخ را در ابديت حيات بشرى آفريد تا نتيجه سكوت داعيان حق و شاهدانِ امامت را به عينيّت ديدگان مردم تاريخ جلوهگر سازد. اگر آنان كه حق را مىدانستند، پرواى جان خود نمىكردند، و بىهراس از شمشيرهاى فتنه، تبليغ رسالت حق را مىكردند، امروز دهانه انحراف اين چنين گشاده نمىگشت كه على و حسن عليهماالسّلام از بستن آن ناتوان گردند و حسين  7 اين عزيزِ خدا، در گشاده انحراف آن، غرق در خون گردد.

خدا از دانايان عهد گرفت كه بر علم و آگاهى خود، پرده سكوت نكشند و آن گاه كه شهادت بر حق لازم مىآيد، به وقت اقدام كنند. تأخير در نماياندن حق و بيان راست و راستان، همان خسارت را به بار مىنشاند كه سكوت و كنارهنشينى مىنمايد. منحرفان از هر دو بهره مىجويند و دهانه انحراف از هر دو گشاده مىشود. تعلّل، روى ديگر سكّه سكوت است. در هنگامْ نگفتن، فرياد نكردن و برنخاستن، همچون كنارهگيرى از تقابل حق و باطل است.

بودند كسانى از اصحاب كه بعدها به اشتباه خود پى بردند؛ ولى ديگر امكان نداشت آب رفته رابه جوى باز گردانند و حسرت بر دل آنان ماند و شاهدِ مقصّر انحراف اسلام بودند.

«توّابين در تاريخ، عدّهشان چند برابر شهداى كربلاست. شهداى كربلا همه در يك روز كشته شدند، توّابين هم همه در يك روز كشته شدند. امّا شما ببينيد اثرى كه توّابين در تاريخ گذاشتند، يك هزارم اثرى كه شهداى كربلا گذاشتند، نيست! براى خاطر اين كه اينها در وقت خود نيآمدند، كار را در لحظه خود انجام ندادند، دير تصميم گرفتند، دير تشخيص دادند... تصميمگيرى خواص در وقت لازم، تشخيص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه لازم و اقدام خواص براى خدا، در لحظه لازم بايد حركت لازم را انجام داد. اينهاست كه تاريخ را نجات مىدهد، ارزشها را نجات مىدهد، ارزشها را حفظ مىكند. در لحظه لازم بايد حركت لازم را انجام داد. اگر گذاشتيد وقت گذشت، ديگر فايده ندارد...»*[1]



[1] - «مقام معظّم رهبرى»، 20/3/75 سخنرانى در لشكر 27 محمد رسولالله(ص).

* برگرفته از کتاب «عاشورا و عبرتها، صص ۲۰ الی ۲۳، نشر موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت.